کتابی میخوندم به اسم نفحات نفت در رابطه با اقتصاد نفتی ایران! به شدت کتاب انتقادی هست و گرچه قسمت های طنزی هم داره که مثال این شعر «خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است» هست!
یه قسمتی از کتاب «قانان» نام گذاری شده و به بحث قانون میپردازه.
قانون وظیفه اش سهولت در کار است و اگر قانونی درست وضع شده باشه باید نتیجش سهولت در کار باشه! مثلا قانون کار... کسانی که قانون کار را تصویب کردن شامل هیتی از حقوقدانان،حزب کارگر و... بودن و مورد مشترک همه اینها این بود که هیچ کدوم سابقه تولیدی نداشتن!و قانونی که نوشتن اینقدر به حقوق کارگر پرداخت که عملا از حقوق کارفرما زد و فرهنگی ساخته شده که در آن کارفرما یعنی ظالم! کارفرما یعنی مال مردم خور! و همین امر باعث شد بخش خصوصی نسبت به سرمایه گذاری در کارهای مولد به علت مشکلاتی که قانون براش ایجاد میکرد منصرف شد و یه عده پولاشون را مملکت خارج کردن و یه عده هم که پولاشون مونده بود روی زمین و ساختمان سرمایه گذاری کردن!
و همین امر باعث افزایش بیکاری و کم شدن کارخانه ها و افزایش کارهای از زیر قانون در رو شد! مثلا کارگاه های خانگی راه اتفاد به صورتی که شامل قانون کار نباشه و قرارداد های ۹۰ روزه که باز هم شامل قانون کار نباشه!
اینجاست که نویسنده میگه قانون کار به جای اینکه کارآفرین باشه بیکار آفرینه!
نویسنده در جایی دیگه تعریف میکرد:
یک رفیقی داشتم که ذاتش صنعتگر بود. چیزهایی میساخت که کلا تو کشور نبود . از سیب زمینی پوست کن گرفته تا شمارنده دیجیتال ماهی های پرورشی!این اواخر یک کارگاهی راه انداخته بود یک قراردادی حقوقی سفت سختی هم بسته بود که سر زمان مشخص کار را تحویل بده و هر روز دیکرد فلان قدر جریمه و...
زمان تحویل را گذاشته بودند ۱۰ روز بعد از عید فطر. هنگان عید دیدمش شاید و خندان و قدح باده به دست! خون میگریست از شدت بیچارگی!فهمیدم کارگاهی اجاره کرده بود و طبق یک زمانبندی بسیار منظم برنامه ریخته بود. تا دقیقا روز دهم بعد از عید کار را تمام کند.عید فطر هم آن سال یا دوشنبه می افتاد یا سه شنبه! پس متغیر دوشنبه سه شنبه را هم در برنامه حساب کرده بود ولی شب عید بالاترین مقام اجرایی کشور به مردم عیدی داده بود و تا آخر هفته را تعطیل کرده بود!
خب که چه؟ اینکه اتفاق عجیبی نیست! اصلا بد نیست! دست بالا دستگاه های خودپرداز بانک ها پول کم می آورند- که آوردند- مردم هم که اهل برنامه ریزی طولانی مدت نیستند! تهرانی باشند دست زن و بچه را میگیرند میروند شاه عبدالعظیم. شهرستانی ها هم دور و بر امام زاده ای پیدا میشود دیگر! تن کارمندان دولت هم بادی میخورد و سبک میشوند! اصلا به کسی چه ربطی دارد؟ دولت نفت دارد دلش می خواهد به کارمندانش مرخصی بدهد!
واقعا اتفاق بدی نبود. بگذارید این اتفاق را از نگاه کارآفرین ببینیم.این کارآفرین برای اجاره این پروژه سوله ای را اجاره کرده است از یک مالک. آیا مالک ضرر میکند؟ بهه هیچ عنوان! همه روزها هم تعطیل شوند. در نگاه خرد مالک ضرر نمیکند!
رفیق کارآفرین من مهندسی است اهل ذوق و ابداع! بنابراین وسایل سنگین کارگاهی هم ندارد! بنابراین لوازم را هم اجاره کرده! این تعطیلی به صاحب این دستگاه ها آیا ضرری رسانده؟ خیر حتی باعث سودش هم هست. چون دستگاه ها بدون استفاده آنجا مانده و ایشون هم کرایه اش را میگیره... البته در نگاه خرد
رفیق کارآفرین من، چند دسیار فنی و چند کارگر فنی هم دارد. کارگر فنی حاضر نیست روزمزد کارکند و در طول پروژه حقوق ماهیانه میگیرد. رفیق من با موبایل اعتباری برو بچ تماس میگیردو میگوید: سه روز کارگاه را باز بزاریم تا قرارداد به تاخ.... ریاد میکشند که مهندس رئیس جمهور مرخصی داده. تو کوتاه نمیای؟
یک تصمیم دولتی یا به عبارت بهتر سه لتی! فقط باعث سه روز تاخیر در قرارداد نمیشود! باعث میشود رفیق من، رنگ اولیه قبل از سیلر و کیلر بدنه ی چوبی دستگاه ها را تجدید کند.و اینگونه دو روز دیگر هم برای رنگ نهایی عقب بیفتد. کوره حرارتی را خاموش کند که روشن کردنش و به دما رساندنش ۱ روز زمان ببرد. خط را متوقف کند و استارت دوباره خط دو روز زمان بگیرد....
اما از همه اینها حتی سفارش دهنده هم ضرر نمیکند. او هم یک قرار سفت و سخت دارد که دیرکرد را به ازای هر روز خواهد گرفت!
هیچ کس در این تعطیلی ها ضرر نمیکند! نه کارمندان دولت، نه سفارش دهندگان بخش خصوصی، نه بسیاری از دست اندرکاران تولید. فقط یک نفر ضرر میکند آن هم کسی نیست جز کارآفرین... رفیق مهندس اهل ابداع من!تنها مولد این چرخه!
و چقدر تلخ است این داستان...
اگر از این پست خوشتون اومد پیشنهاد میکنم پست های زیر را هم مطالعه کنید: