امیر هاشمی مقدم
پرده نخست: رامبد جوان مجری برنامهای بود که مدام در آن از خوبیهای ایران و مردمانش میگفت و البته حرف و حدیثهای زیادی هم درباره هزینههای ساخت این برنامه و درآمد دستاندرکاران آن (از جمله مجریاش) در جریان است. او به تازگی به همراه همسر باردارش، نگار جواهریان به بهانه نمایش فیلم «قانون مورفی» به کانادا رفتهاند. رسانهها گزارش دادهاند که هزینه این سفر حدود پانصد میلیون تومان میشود. با توجه به اینکه همسر وی در دوره پایانی بارداری است، به نظر میرسد اهدف او از این کار، به دنیا آمدن فرزندش در کانادا و در نتیجه گرفتن شهروندی این کشور برای اوست.
پرده دوم: زهرا نعمتی ورزشکار و مدالآور جهانی ایران است. او متولد ۱۳۶۴ است و ابتدا عضو تیم ملی تکواندو بانوان کشور بود که در ۱۹ سالگی تصادف کرد و ویلچرنشین شد. اما تلاش و اراده آهنین، او را به عضویت تیم ملی تیراندازی با کمان بانوان معلول ایران رساند و نخستین بانوی ایرانی شد که در المپیک مدال طلا به دست آورده و نخستین ایرانی (در هر دو گروه مردان و زنان) است که هم در المپیک و هم در پارا المپیک مدال گرفته. به تازگی جمهوری آذربایجان به او پیشنهاد داده در قبال دریافت ۳۰۰ هزار دلار، یک خانه و یک خودرو و حقوق مادامالعمر ماهیانه پنج هزار دلار، شهروندی آن کشور را دریافت کند. اما او نپذیرفته و گفته پرچم کشور ایران را ترجیح میدهد.
پرده روی پرده: زهرا نعمتی در حالی حاضر نیست از زیر پرچم ایران بیرون بیاید که محدودیتها برای زنان از یکسو و معلولان از سوی دیگر، فشاری که مردم ایران در شرایط نابسامان اقتصادی تحمل میکنند را بر او صد چندان کرده است. کافی است بدانیم همسر او با سوءاستفاده از قوانین کنونی، جلوی خروج از کشورش برای حضور در تورنمنت برون مرزی را گرفته بود. در شرایطی که خیلیها دارند از راههای گوناگون و پرداخت هزینههای بسیار، به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند، او حاضر نشد مشکلات فراوان را از روی دوشش برداشته و در برابر دریافت آن پیشنهاد وسوسهانگیز، شهروندی و یک عمر زندگی مرفه را بپذیرد. از سوی دیگر، رامبد جوان که زندگی لاکچریاش بر روی دوش مردم این کشور سوار است و همیشه سخن از خوبیهای ایران و مردمانش به میان میآورد، به همان زندگی لاکچری در ایران برای فرزندش قانع نشده و میخواهد او را از «مردم خوب ایران» جدا کند.
سلبریتیهایی که همیشه از خوبیهای ایران سخن میگوید و مسئولینی که مدام از مقاومت مردم ایران در برابر امریکا و غرب سخن میگویند، اما فرزندانشان با پولهای بادآورده از جیب مردم ایران به همان کشورهای غربی میروند، اگر پیش بیاید، در برابر همان دشمنان سر خم میکنند. میهن را نه سخنان زیبا و نه شعارهای تند، بلکه مردمانی همچون زهرا نعمتی پاسداری میکنند که زیر بار مشکلات کمرشان خم شده، اما در برابر بیگانگان سرشان خم نمیشود.
پینوشت: شوربختانه جمهوری آذربایجان همیشه از شرایط نابسمان ایران سوءاستفاده کرده و همه چیزش را دارد از ایران میگیرد و با همه اینها بهطور نظاممند در کتابهای درسی و غیر درسی و نیز رسانههایش، نفرت از ایران را در دل جوانان آن دیار مینشاند. هم نامش (که در طول تاریخ «ارّان» بود و به حیله روسیه و وساطت محمدامین رسولزاده، بنیانگذار این کشور در سال ۱۹۱۸ و علیرغم مخالفت ترکهای آذری ایرانی همچون شیخ محمد خیابانی، سیید حسن تقیزاده و... به جمهوری آذربایجان تغییر داد تا امروز مدعی لزوم پیوستن آذربایجان جنوبی (به قول خودشان) به آذربایجان شمالی باشد. شاعر ملی این کشور، نظامی گنجوی است که همه اشعارش به فارسی است و پس از فردوسی، دومین شاعر میهنپرست ایرانی بود که صدها بار نام ایران را در اشعارش آورده و به آن بالیده (از جمله بیت معروف: همه جهان تن است و ایران دل، نیست گوینده زین قیاس خجل). اما جمهوری آذربایجان یک دیوان شعر ترکی برای وی درست کرد و در سال ۱۳۹۲ در سکوت مسئولین فرهنگی جمهوری اسلامی، حتی کاشیهای چهارصد ساله آرامگاه وی که اشعار فارسی او بود را تخریب کرد و به جایش اشعار جعلی ترکی تازه را جای آنها نشاند. اکنون نیز چندین سال است که ورزشکاران ایرانی، بهویژه ترکهای ایرانی را هدف گرفته و با پیشنهادهای اغواگر، آنان را به سوی خود میکشاند. به گونهای که اکنون بسیاری از اعضای تیم تکواندو، کشتی و... این کشور ایرانی هستند. دستکم مسولین ورزشی ایران میتوانند کمی بیشتر به وضعیت مادی ورزشکاران برجسته (و البته مفاخر دیگر همچون اهل اندیشه و قلم، مخترعان و...) کشور رسیدگی کنند و مطمئن باشند اگر حداقلهای زندگی اینان فراهم باشد، پرچم ایران را با هیچ کشور دیگری عوض نمیکنند. چه اینکه اکنون به جز آذربایجان، کشورهای اروپایی نیز تبدیل به مقصد مدالآوران ایرانی شده که در کشورشان از نظر مالی تامین نمیشوند.