ایماء، تلویح، امر، چیزی را با دست نشان دادن، با اشاره دست و چشم و ابرو مطلبی را القاء کردن:
اشارت کرد کان مغ را بخوانید و زین در قصه ای با او برانید
نظامی
مرا آن گوشه چشم دلاویز به کشتن می کند گویی اشارت
سعدی
تو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشارتهای ابرو
وحشی بافقی
دانستن اشارت، مانند دانستن زبان رمز است. حرکات چشم و ابرو یا ادا و اطوار خاص در صورت و بدن، میان دو نفر معنای روشن خاصی دارد .
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
حافظ
در بحث عشق، نگاه نقش مهم و اساسی دارد. بدیهی است که نگاه یک امر دو طرفه می باشد. نگاه عاشق به معشوق و برعکس؛ در خصوص عاشق، نگاه اول کار خودش را کرده و او را منقلب می کند. این انقلاب درونی همان دیوانگی است که در اشعار شاعران به کرات دیده شده است.
اما نگاه معشوق به عاشق پیامهایی دارد. وقتی عاشق و معشوق به درک واقعی از یکدیگر رسیدند، دیگر اظهار به زبان، کار درستی نیست و ممکن است از زیبایی عشق هم بکاهد؛ در اینجا نگاه و اشارات آنها حرف می زند.
نشود فاشِ کسی آن چه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
هوشنگ ابتهاج(سایه)
این نگاه و چشم ـ که از قدیم الایام مرکز توجه تمامی عشاق جهان بود ـ نقش بسزایی در زندگی عاشق دارد.
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شهریار