جز در نخیل خوشه خرما کسی نیافت جز بر خلیل، شعله گلستان نمیشود
پروین اعتصامی
حضرت ابراهیم خلیل(ع) که تا سنین پیری صاحب فرزندی نشده بودند، به پیشنهاد همسرشان ساره با هاجر ازدواج کردند؛ خداوند از او فرزند پسری نصیبشان کرد که اسماعیل(ع) نام گرفت. بعد از مدتی از جانب خدا مأموریت یافتند اسماعیل(ع) و مادرش را به سرزمین خشک و سوزان حجاز برده و در آنجا ساکن نمایند. سالها گذشت تا اینکه اسماعیل(ع) جوانی برومند شد و حضرت ابراهیم(ع) به کمک او خانه کعبه را ساختند.
هنگامی که اسماعیل(ع) بهترین و شیرین ترین دوران زندگی خود را می گذراند، حضرت ابراهیم(ع) فرمان یافتند که فرزند جوانشان را در راه دوست قربانی کنند.
حضرت ابراهیم(ع) در شب هشتم ذی الحجه در خواب، ندایی شنیدند با این مضمون که: «ای ابراهیم برخیز و فرزند دلبند خود را در راه خدا قربانی کن!» آن حضرت(ع) از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفتند: آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطانی؟ دو شب دیگر نیز همین خواب را دیدند.
صبح روز عید قربان ابراهیم خلیل(ع) با اسماعیل به سوی منا رفتند. وقتی به منا رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندشان بازگو کردند. اسماعیل(ع) پاسخ داد: ای پدر بزرگوار! من اگر هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان میکردم و تسلیم امر الهی میشدم. اسماعیل(ع) رو به قبله سر بر زمین گذاشت و ابراهیم(ع) هم در اطاعت از امر حق، کارد بر گلوی فرزند گذاشتند تا تکلیف خود را انجام دهند که ناگاه ندا رسید: «ابراهیم تو مأموریتت را خوب انجام دادی دست نگه دار.» قوچی در چند قدمی آنها قرار گرفت و ابراهیم(ع) به جای فرزندش اسماعیل، قوچ را قربانی نمودند.
سنّت قربانی کردن از یادگارهای حضرت ابراهیم خلیل(ع) است که هر ساله توسط میلیون ها حاجی در کنگره عظیم حج انجام می شود.