با شهادت دوست و دشمن، امام خمینی(ره) جامع بین سیاست و معنویت بودند که تبلور آن در ایجاد حکومت اسلامی مشهود است. از طرفی معظم له دایره ارشاد عرفانی را توسعه بخشیده و آن را عمومی کردند نه اینکه تنها عده ای به عنوان اهل دل مورد ارشاد و هدایت قرار گیرند بلکه همه اقشار اجتماع را با این فکر وارد جرگه نمودند تا اگر اهلیت داشته باشند از این ارشاد بهره گیرند. در نتیجه مخلصین این امت با الهام گرفتن از بیانات امام و ارشادهای ایشان در حد خود به کمال رسیدند. به طوری که بعضی از شاگردان مکتبش، یک شبه ره صد ساله را پیمودند... البته ایشان با علم به اینکه عرفان در طول تاریخ به انحرافات و صوفی زدگی آلوده شده بود در مقام دفاع از عارفان دل سوخته برآمده و با اشاره به انحراف بعضی از آنان، نفرت و بیزاری خود را چنین ابراز می دارند:
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب
در جای دیگر در مقام دفاع از مقام شامخ عرفان راستین چنین متذکر می شوند: « انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری ... چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم؛ نمی خواهم مدعیان را تطهیر بکنم که (ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد) می خواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکن »
گرچه امام در تمام زمینه ها شجاعانه و با صراحت مسایل را مطرح می کردند اما شجاعتی که در بیان مسایل عرفانی به خرج داده اند قابل توجه است و بسا کسانی بودند و باشند که در اشعار عرفانی او انگشت تحیر و تعجب به دندان می گیرند. و در صدور چنان مضامین، با اصطلاحات خاص عارفانه از سوی آن بزرگوار شگفت زده و مبهوت می شوند. گذشته از این، امام (ره) اگر انتقادی بر کسی و سخنی دارد آنرا بی پرده و بدون در نظر گرفتن شخصیت طرف مقابل بیان می کند برای مثال آن حضرت درجواب منصور حلاج که ندای اناالحق سر می دهد می گویند:
بر فراز دار فریاد اناالحق میزنی مدعی حق طلب، انیت و انا چه شد
یعنی بالای دار حتی اگر بگویی "اناالحق" شرک است، یعنی تو هستی، باز "من" خویش را قبول داری، باز انانیت هست، بر فراز دار هم از انانیت تبلیغ می کنی. یا:
خار راه منی ای شیخ ، ز گلزار بـــرو از سر راه من ای رند تبهکار برو
تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد و تباه از بر روی من ای صوفی غدار برو
ای گرفتار هواهای خود ای دیرنشین از صف شیفتگان رخ دلدار برو
ای قلندر منش،ای باد بکف، خرقه بدوش خرقه شرک تهی کرده و بگذار برو
در عالم عرفان امام را باید مصلحی دانست که عرفان و عارفان را از جهات مختلف نجات داده و خدمتی شایان به آنها نمودند. امام در مقام یک فقیه متشرع و مجتهد عادل عالم و از سوی دیگر یک عارف کامل و واصل و در همان حال یک سیاستمدار و فرمانده کل قوای اسلامی، هم دیدگاه های منفی، علیه عرفان را عوض کردند و هم نقاب تزویر از چهره دروغین مدعیان تصوف و عرفان را کنار زدند. غزلیات امام(ره) ثابت کرد صحبت از (خال) و(موی) و(می) و (ساغر) و( باده) ایراد ندارد. به شرطی که ادبیات را تا اوج قداست عرفان بالا ببرند.