محمدرضا اسدی
محمدرضا اسدی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

عقل و عشق

متاسفانه در آثار مکتوب نویسندگان، عقل و عشق همواره در مقابل هم قرار گرفته ­اند؛ هر زمان که از عقل و استدلال صحبت می­ شود، بحث کردن از عشق امری نامربوط تلقی می ­گردد. علمای اسلام از یک جهت به دو گروه تقسیم می­ شوند: گروهی که عقل را برای رسیدن به خدا کافی می­ دانند و از طریق برهان و استدلال سعی بر شناخت و معرفت خداوند دارند.(فلاسفه مانند مشّائیون) و گروهی که فقط به عشق اعتقاد دارند و عقل را برای رسیدن به معشوق، ناقص و ابتر می­ دانند.(عرفا مانند اشراقیون)

گفتم به حس و عقل توان دید هست را               گفتا ز عقل نیست مر اندیشه را گذر

ناصرخسرو

عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست           عشق گوید راه هست و رفته­ام من بارها

مولوی

تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق          جایی دلم برفت که حیران شود عقول

سعدی

هر یک از عقل و عشق، نقش ویژه­ ای در زندگی و سرنوشت انسان دارند. اگر در مواردی، عقل در مقابل قلب (مرکز عشق) قرار می گیرد آن عقلى است كه خود را در تنگناى عالم طبيعت، اجسام و عالم كثرت قرار داده كه از آن به عقل جزيى و بشرى تعبير مى‏ كنند؛ عقلى كه خود را از عقل كلى و الهى جدا كرده و در دام هواهاى نفسانى، جدال‏ هاى بى ‏پايه و... محبوس ساخته است. چنين عقلى از ديدگاه عرفا، مانع شهود حقايق عالم است و به همين جهت به شدّت مذمت شده است. بدیهی است اگر اين عقل، خود را از محبوسات مجازى رها ساخته و با كسب تقوا، خود را به مبدأ اصلى خود، يعنى عقل كلى و الهى، متصل گرداند، ديگر اين عقل در مقابل قلب(عشق) نخواهد بود.

عقلعشقتضادتعاون
در سال 1342 در شهرستان مرند استان آذربایجان شرقی به دنیا آمدم . کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز و دکترای ادبیات عرب را از دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید