در ادبیات قبل از انقلاب اسلامی، واژه آزادی به سه شکل معنا شده است:
الف ــ دوره اول؛ در شعر و نثر شاعران و نویسندگان کلاسیک بود که آزادی با بار معنایی محدود عنوان میشد به عنوان مثال، آزادی در شعر شاعری چون مسعود سعد سلمان فقط در رهایی از زندان، معنی میشد و در همین معنا، آزادی در مقابل واژه اسارت است، رهایی اسیر از چنگ دشمن که در جنگ به اسارت درآمده است.
ب ــ دوره دوم؛ عصر مشروطیت بود که نسبت به دوره اول، معنای گستردهتری بخود گرفت و آزادی در ادبیات این دوره فقط به رهایی از زندان خلاصه نمیشد بلکه بدین معنی بود که شخص مختار است در مورد سرنوشت خود و جامعهاش تصمیم بگیرد. ترکیبات تازهای از جمله: آزادی بیان، عقیده و عمل، از آن ساخته شد؛ یعنی اینکه انسان آزاد است هر چه میخواهد بگوید و هر طور بخواهد عمل کند. در این تعبیر هر کسی اجازه نداشته باشد اندیشه خود را بدون ترس و واهمه بیان کند آزاد نیست هر چند در زندان نباشد.
در این دوره آزادی، به مرحلهای از تقدس میرسد که فرخی یزدی به آن قسم یاد میکند و کسی را محترم میشمارد که به این نوع از آزادی احترام بگذارد:
قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
هزار بار بود بِه ز صبح استبداد برای دسته پا بسته شام آزادی
به پیش اهل جهان محترم بود آن کسی که داشت از دل جهان احترام آزادی
و شاعر، کشته راه آزادی را شهید مینامد و معتقد است خون مظلومانی چون سیاوش از خاک پای آن شهیدان میجوشد:
پیام دوشم از پیر می فروش آمد بنوش باده که یک ملّتی به هوش آمد
هزار پرده ز ایران درید استبداد هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد
ز خاک پاک شهیدان راه آزادی ببین که خون سیاوش چنان بجوش آمد
فرخی یزدی
ج ــ دوره سوم؛ عصر پهلوی، در این دوره آزادی توسط استعمارگران بخصوص استعمارگر پیر(انگلیس) معنی میشد. از آن جایی که آن کشور بر اریکه قدرت جهانی سوار شده بود و بیش از دیگران خود را مؤظف به ترویج فرهنگ غرب میدانست، آزادی مفهوم بیبند و باری به خود گرفت. دقیقاً به همان اندازه که خفقان حاکم بر جامعه، آزادی به معنای واقعی کلمه را از مردم سلب کرده بود زمینه را برای ترویج آزادی به مفهوم غربی در اشکال مختلف آن (هرزگی و لاابالیگری) فراهم کرده بود. یعنی اینکه هر کسی هر چه دل تنگش میخواست بدون رعایت حدود شرع و عرف انجام دهد و بیان کند. در این برهه از رمان آزادی دقیقاً در مقابل بندگی خدا قرار گرفت.
رضا پهلوی با کشف حجاب به آزادی در معنای یاد شده عینیت بیشتری بخشید و عدهای از شاعران از این حرکت ضد اخلاقی استقبال کرده و با او هم آواز شدند. بدترین پرده دری را شاعری به نام «بدرالدجی مهر تاج رخشان» کرد. وی در یک ترجیع بند نسبتاً طولانی ضمن اعلام آزادی عمومی، بنای بیقیدی از اصول انسانی را گذاشته و به صراحتا ولگردی زن را تبلیغ میکند:
...زن گر برود همره شوهر به کسی چه یا پاره کند چادر و معجر به کسی چه
گر با زن دنیا شده همسر به کسی چه هر کو برود کوچه و معبر به کسی چه
امّا واژۀ آزادی، بعد از انقلاب اسلامی معنای حقیقی و واقعی خود را باز یافت. در اسلام آزادی به معنای مطلق وجود ندارد و به تبع آن انقلاب اسلامی و نظام مقدس اسلامی نیز، آزادی را به مفهوم مطلق نپذیرفته است. انسان آزاد است در چارچوب شریعت اسلام که مبتنی بر فطرت اوست در مورد سرنوشت خود و کشورش بیاندیشد و تصمیم بگیرد. در اسلام اجبار و کراهتی درپذیرش دین نیست البته به شرطی که راه درست(رشد)و نادرست(غّی) به روشنی تبیین شده باشد. انسان در انقلاب اسلامی تا حدّی آزاد است که آزادیش مزاحم آزادی دیگران نباشد نه به این معنا که انسان هر طور خواست زندگی کند و هر طور اراده کرد بنویسد و بگوید.
در عرصۀ ادبیات انقلاب اسلامی، آزادی به مفهوم مثبت و کامل آن یعنی آزادی از سلطه استکبار، آزادی بیان با حفظ حدود انسانی و اعتقادی، آزادی اندیشه به معنای متعالی آن و آزادی از همه قیودات مادی و پوچ و باطل معنا میشود. در این زمینه میتوان به تک تک اشعار و نوشتههای عصر انقلاب اسلامی رجوع کرده و در هر قدمی ردّ پایی از آن یافت.
توجه به تاریخ و مطالعه مسایل تاریخی از دیر باز مورد علاقه مردم بوده است. تمام اقوام و ملل بر گذشته شیرین و تاریخی خود افتخار میکنند و شاعران و نویسندگان نیز به انحاء مختلف در متون ادبی از تاریخ سخن گفتهاند. برای ذکر نحوه استفاده ادیبان انقلاب اسلامی از تاریخ لازم است برخورد تطبیقی و مقایسهای داشته باشیم. آنچه که در متون ادبیات کلاسیک قبل از انقلاب اسلامی به عنوان ماجرای تاریخی منعکس شده بیشتر ذکر واقعه تاریخی به صورت داستان و قصه است و متأسفانه بعضاً شاعر و نویسنده نیز اسیر تحریفات و اکاذیب به وجود آمده در تاریخ شده و یا در عمل طریق آلودهای را برای تبیین جریانات تاریخی به خصوص در جنبههای اعتقادی انتخاب کرده است به عنوان نمونه نظری یه قصص انبیاء در متون ادبی فارسی میافکنیم و میبینیم که از نام و اوصاف انبیاء در وصف چه کسانی با اراده فاسد و بی بند وبار ظالم، بهره جستهاند.
شاعران قدیم در بعد دیگر قضیه که همانا عبرت گرفتن از تاریخ و توجه به تکرار آن است غفلت کردهاند گویی تاریخ یک بار همچون بنایی ساخته شده است و دیگر چیزی بر آن اضافه نمیگردد.
در ادبیات انقلاب اسلامی تاریخ، کلاس درسی است که آیندگان باید درآن تلمذ نمایند و خود را بر تکرار آن آماده کنند. به خصوص تاریخ انبیاء که سر مشق خوبی برای فداکاران عرصههای انقلاب اسلامی است. در متون ادبیات انقلاب اسلامی جایگاه ویژهای برای خود باز کرده است. در ادبیات انقلاب تاریخ، شجاعت و شهادت میآموزد و راههای جلوگیری از تلخیهای پیش آینده و توصیه برای پذیرفتن محسنات تاریخ موکد میشود.
علی موسوی گرمارودی در شعری به سبک نو با عنوان «قبس» ضمن توجه به تکرار تاریخ میگوید که باید موسی وار به جلو رفت وفرعون پیش رو را از بین برد:
کوله بار شدهای بر پشت
و عصایی در مشت
موسی وار راهی بیابان شن
گوسپندان پراکنده
و همسر آبستن
شلاق طوفان در پس پشت
بر گرده
در پیش روی:
فرعون فرعون فرعون
ماندن،
از دست رفتن است
و چاره؟ رفتن است
از هیچ سوی
نه چراغی، نه قبسی
میروم
موسی وار
با ایمان به رسالتی که دارم
وکتاب عشقی که در کف
آه ای جاودان شب!
کوه طور در این همسایگی نیست؟
همراهم را میگویم: برخیز
و پای افزار بدوز از شکیب
فرعون مردنی است
الیس الصّبح بقریب؟