زندگی انسان در این دنیای خاکی مرکب از غم و شادی است. همه مردم در عمر چندین ساله خود با انبوهی از غم ها و شادی ها، زندگی تلخ و شیرینی را تجربه می کنند. بعضی از این غم ها و شادی ها کاذب و موقتی است ولی برخی از آنها واقعی و پایدار؛ انسان وقتی می تواند نشاط واقعی داشته باشد كه دارای سلامت روان و آرامش روحی باشد و غم واقعی هم زمانی به سراغ انسان می آید که سلامت روان و آرامش روحی از دست رفته باشد.
بی شک غم و شادی مؤمنان با دیگران فرق دارد. غم و شادی مردم عادی در چهار چوب نیازهای مادی است؛ بنابراین، در تنگناهای زندگی، شادی برایشان معنا ندارد. اما دایره غم و شادی مؤمنین با دید وسیعی که نسبت به جهان و انسان دارند، بسیار وسیعتر از غم و شادی دنیاطلبان است، برای اینکه شادی آنها، ظاهری و گذراست، اما شادی مؤمنان، عمیق و همیشگی است. شادی مؤمنان به این جهان محدود نمی شود بلکه در جهان آخرت نیز در شادی و نشاط به سر می برند برخلاف کفار و مشرکین که در عالم پس از مرگ شادی و نشاط نخواهند داشت.
ايمان، باور صحيح، بينش درست، جامعه سالم و خانواده صالح با پيوندهای عاطفی مستحكم از عوامل نشاط واقعی است و عکس آنها نیز از عوامل اندوه پایدار می باشند. راز نشاط جاودانه مومنان این است که جهان را مخلوق خداوند حکیم می دانند که همه حوادث و اتفاقات دارای حکمتی هستند. بی اعتباری دنیا و کوتاهی عمر، اجازه جدال با سرنوشت و زمان را نمی دهد. وقتی که به وصال خالق حکیم رسیده اند، خوشحالند و وقتی که با وسوسه شیطان از خداوند دور شده اند، غمگین هستند.
بیا تا به شادی دهیم و خوریم چو گاه گذشتن بود بگذریم
چه بندی دل اندر سرای سپنج چه نازی به گنج و چه نالی ز رنج
فردوسی
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
سعدی