روشنائی، فروغ، تابندگی، جلوه:
نور خورشید در جهان فاش است آفت از ضعف چشم خفاش است
سنائی
پرتو نور از سرادقات جمالش ازعظمت ماورای فکرت دانا
سعدی
برای نور تعریف های مختلفی گفته شده است که هر کدام بر نوعی از آن دلالت می کند. تعریف جامعی که می تواند انواع نور را شامل شود این است: «نور چیزی است که به ذات خود ظاهر باشد و غیر را هم ظاهر سازد.»(لسان العرب، ج14، ص321)
ساده ترین تجربه بشر از نور، همان نور حسی است و اغلب مردم فقط آن را نور می دانند. در قرآن مجید هم به آن اشاره شده است: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَ الْقَمَرَ نُورًا...؛ اوست كسى كه خورشيد را روشنايى بخشيد و ماه را تابان كرد...» (یونس، آیه5) و «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ؛ ستايش خدايى را كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكی ها و روشنايى را پديد آورد با اين همه كسانى كه كفر ورزيده اند [غيراو را] با پروردگار خود برابر مى كنند.»(انعام، آیه1)
بالاتر از نور حسی، نورهای هم دیگری وجود دارند که به آنها فراحسی گفته می شود. آنها اگرچه به چشم دیده نمی شوند ولی طبق تعریف نور هم در ذات خود، ظاهر و روشن هستند و هم غیر خود را ظاهر و روشن سازند؛ به عنوان مثال: علم، که پیامبراکرم(ص) فرمودند: «العِلمُ نورٌ و ضياءٌ يَقذِفُهُ اللهُ في قُلوبِ أولِيائِهِ و نَطَقَ بِهِ عَلى لِسانِهِم؛ علم نور و روشنایی است که خداوند در دل دوستانش می تاباند و با زبان آنها بیان می کند.»(قرّة العيون، ص438)
به علم نور گفته شده است، چون هم در ذات خود ظاهر است و هم در پرتو آن مى توان بسيارى از راه ها را شناخت و مجهولات را كشف كرد. بنابراين، نبايد پنداشت كه واژه «نور» تنها بر امور حسّى اطلاق مى گردد؛ بلكه اين تنها يكى از مصاديق بارز و روشن آن است. با توجّه به اين توضيح، مى توان بر «وجود» نيز «نور» اطلاق كرد؛ زيرا وجود در ذات خود، امرى ظاهر و روشن بوده و با تعلّق «وجود» به اشيا، آنها نيز ظاهر مى شوند. به هر حال، نور هم بر «نور حسّى» اطلاق مى شود و هم بر «نور فراحسّى» و چه بسا كه نور حسّى، از نور غيبى فروغ و نور مى گيرد.
اگر علم و معرفت با طلب حقیقت و قدم برداشتن در راه آن همراه شود و عالم، علم را چراغ راه تعالی خود قرار دهد و در جستجوی کمال برآید، ایمان حاصل می شود. در آیاتی از قرآن کریم بر ایمان هم «نور» اطلاق شده است: «أَوَ مَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكي هاست و از آن بيرون آمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران آنچه انجام مى دادند، زينت داده شده است.»(انعام، آیه122)
از طرفی قرآن کریم هم که راه زندگی و طریق رسیدن به سعادت و کمال را به انسان نشان می دهد، نور است: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم ايمان آوريد و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است.»(تغابن، آیه8)
اسلام به عنوان آخرین دین الهی حول محور قرآن کریم قرار گرفته و از آن جدا نمی شود. بدین جهت آن هم نور است: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ؛ مىخواهند نور خدا را با دهان های خويش خاموش كنند ولى خداوند نمى گذارد، تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد.»(توبه، آیه32)
خداوند پیامبر اسلام(ص) را به عنوان آورنده قرآن، نور معرفی کرده است. آن حضرت(ص) با سخن و عمل خود نور حقیقت را از ظلمات باطل تفکیک نمودند: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا* وَ دَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِيرًا* وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلا كَبِيرًا؛ اى پيامبر ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم و دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناك و مؤمنان را مژده ده كه براى آنان از جانب خدا بخشايشى فراوان خواهد بود.»(احزاب، آیات47ـ45)
از کاربردهای دیگر واژه نور، اطلاق نور بر مصادیق امامت و ولایت و به ویژه حضرت علی(ع) است؛ چون ائمه اطهار(ع) با ولایت و علم خود دنیا را روشن و دلهای مؤمنان را نورانی کرده اند.