از همین فردا شروع کن.! تو میتونی.! فقط انجامش بده.!
مهم نیست بقیه چه فکری درموردت میکنن.! مهم اینه که خودت چه فکری درمورد خودت میکنی.!
سخت تلاش کن.! عرق بریز.! کار کن.! جون بکن تا به آرزوهات برسی.! اجازه نده آرزوهات آرزو بمونن!
بیشتر ما ها توی زندگیمون با عبارت های اینچنینی مواجه شدیم. عبارات "انگیزشی" طور و - اغلب - زرد که تلاش میکنن ما رو به سمتی هل بدن و باعث تغییرات یک شبه درونمون بشن. تلاش میکنن چیزی که دنبالش هستی و - شاید - گمش کردی رو بهت بدن.!
آره.! درست حدس زدی. صحبت درمورد یچیزه:
تو این قسمت صحبت بصورت متمرکز تر درمورد انگیزه صحبت میکنیم. دو قسمت بعد مربوط میشه به اینکه چطوری انگیزه دار/انگیزه مند بشیم. کلا بحث انگیزس
ویکی پدیا انگیزش رو به این شکل تعریف میکنه:
انگیزه یک حالت درونی است که افراد را به انجام رفتارهای هدفمند سوق می دهد.آن اغلب به عنوان نیرویی درک می شود که توضیح می دهد که چرا افراد یا حیوانات یک رفتار خاص را در یک زمان خاص شروع، ادامه می دهند یا پایان می دهند. انگیزه پدیده ای پیچیده و تعریف دقیق آن مورد مناقشه است. این در تضاد با بی انگیزگی است، که حالتی از بی تفاوتی یا بی حالی است
سوال: انگیزه از کجا میاد؟ بهتر بگم: نقطه شروع انگیزه کجاست؟ و چه چیزی باعث ایجاد انگیزه میشه؟ و در ادامه: چگونه انگیزه ایجاد یا پیدا کنیم؟
میخوام بگم که انگیزه از خلاقیت - یا بهتر بگیم سیستم خلاق - میاد. توی دانه فیل (قسمت چهارم رو با دقت بخونین) درمورد خلاقیت گفته بودیم که:
خلاقیت؛ مجموعه ای از افکار، اندیشه ها، احساسات، واکنش ها و رفتارهای بخش ناخودآگاه ماست که سیستم خلاق مغز به روش های مختلف و شکل های مختلف از اون استفاده میکنه و مارو به هدفی که از بکار گیری سیستم خلاق داریم میرسونه.
خب. انگیزه قراره ما رو به انجام رفتار هدفمند سوق بده. و خلاقیت راه حلیه که ناخودآگاه به سیستم خلاق مغز در راستای هدفش میده.
خب حالا اگه ما از سیستم خلاق درخواست انگیزه کنیم چی؟ سیستم خلاق میاد برای ما یه پکیج به اسم انگیزه آماده میکنه و تحویل میده. با یه تفاوت مهم:
بر خلاف بقیه ی گونه های خلاقیت؛ تولید انگیزه بصورت مستقیم تموم نمیشه انگیزه یجور جریان فکری هستش که در زندگی ماها جریان داره و ما رو به سمت خواسته هامون - اصطلاحا - هل میده.
با یه مثال ادامه میدم: شما یک رود رو تصور کنین که از یه نقطه شروع میشه. در ادامه رود های مختلف بهش می پیوندند و بزرگتر میشه. موانع مختلف کندترش میکنن ولی مانعش نمیشن. و در نهایت به یه دریا/دریاچه/هرچیزی میریزه.
خب؟ حالا بیاین در ادامه:
اگه مقصد رو هدف بدونیم و ناخودآگاه( و در کنارش سیستم خلاق) رو سرچشمه؛ انگیزه اون آبی هستش که از سرچشمه ها خارج میشه و ما رو به اون هدف می رسونه. ایده آل ترین حالت اینه که ما در نزدیکی هدف؛ یه "رودخونه ی خیلی بزرگ" داشته باشیم و این میطلبه که "سرچشمه" های بیشتری داشته باشیم. این ینی به مرور باید سرچشمه های بیشتری "همسو با سرچشمه اصلی" ایجاد کنیم. در کنارش؛ نیروی خود انگیزه برای "ادامه مسیر" و "هدایت جریان به سمت هدف" کافی نیست؛ فلذا نیاز به "تلاش و مداومت" در راستای "رسیدن به هدف" داریم که جریان به مرور شکل بگیره، در مسیر درست حرکت کنه و در نهایت به هدف برسه
بخوام صحبتامون رو درمورد انگیزه خلاصه کنم به این عبارت میرسیم:
انگیزه جریان فکری-احساسی محصول سیستم خلاق برای ایجاد، جهت دهی و افزایش نیروی محرکه در راستای تلاش و استمرار برای رسیدن به هدف از پیش تعیین شده می باشد
خب. حالا میدونیم انگیزه چیه. وقت قدم بعدیه:
خب... احتمالا همتون با چرخه فکر/احساس/عمل آشنایی دارین
یه توضیح کوتاه: اگه نقطه شروع رو فکر در نظر بگیریم؛ فکر منجر به احساس میشه. احساس منجر به عمل میشه و اون عمل منجر به فکر میشه و این چرخه ادامه داره تا وقتی که یکی از اینها متوقف بشه. مثلا جلوی احساسو بگیری.
با وجود انگیزه، چرخه به این شکل در میاد ( درمورد سیستم خلاق مفصل تر اینجا و اینجا گفتیم)
خروجی سیستم خلاق یکطرفس.! کاملا درست میبینین. درسته که چرخه ی خلاقیت بسته نیست ولی خروجی نهایی سیستم خلاق یه پکیجه. با توجه به مثال بالا؛ ما وقتی محل سرچشمه رو مشخص میکنیم، جابجا کردنش انرژی واقعا زیادی از ما میگیره.! راه بهتر حذف اونه. و تولید انگیزه و کاملا درست میبینین. درسته که انگیزه عامل محرک برای هر سه مورد به حساب میاد ولی از هر سه تاشون تأثیر میگیره و این یکی از مهمترین دلایلی هستش که ماها به مرور زمان انگیزمون رو از دست میدیم.
اغلب درمورد تأثیر انگیزه روی رفتار، فکر و احساسمون صحبت میکنیم. ولی از عکس ماجرا کسی خیلی چیزی نمیگه درحالی که شخصا فکر میکنم به همون اندازه مهمه: "چرا ما انگیزمون رو به مرور از دست میدیم..."
بالاتر گفتیم انگیزه یه جریان فکریِ محرکه. انگیزه از ناخودآگاه میاد. و توی دانه ی فیل هم (دقیقتر اینجا) گفتیم خلاقیت (خروجی سیستم خلاق) کاملا بدلیل وجود یک نیاز تولید میشه. پس سوال درست در واقع اینه: "نیاز ما به خلاقیت برای تولید انگیزه از کجا میاد؟"
خب... ما میدونیم هدفمون چیه؛ میدونیم که چیکار باید بکنیم؛ میدونیم که چیا برای رسیدن بهش نیاز داریم و چیا نیاز نداریم. حتی میدونیم توی ساختار فکری؛ انگیزه کجا قرار میگیره. حالا چرا حرکت نمیکنیم؟ بهش فکر کردین؟ بگم؟ گفتما...!
انگیزه از "نیاز به حرکت در مسیر رشد و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده" میاد. و حالا میفهمیم که چرا گاهی وقت ها با وجود موارد پایه ( هدف، مهارت و برنامه) بی انگیزه ایم. چون نیازی به حرکت نمیبینیم... همینجایی که هستیم خوبه دیگه.! پیشرفت میخوایم چیکار! خدا بزرگه.!
عبارت جالب بود. "نیاز به حرکت". نیاز به حرکت باعث میشه تا درجا نزنی. روند خودت رو به سمت پیشرفت حفظ کنی بدون اینکه درگیر موارد حاشیه ای تو زندگیت بشی. به طور مشابه، تمایل به حرکت بهت کمک میکنه تا فرصتهای جدیدی کشف کنی، جایی که بقیه فقط مشکلات رو میبینن.
میرسیم به مورد آخر:
نه دیگه گول خوردی :) مورد آخر قبلی بود. این مال قسمت بعدیه. اگه انگیزه یاری کنه بزودی مینویسمش.
ممنون که تا اینجا خوندی. اگه از محتوا خوشت اومد با معرفی ما به بقیه باعث میشین آدمای بیشتری از محتوا خوششون بیاد.
[1].یک حالت روانی یا یک ویژگی روانی، وضعیت ذهنی یک فرد است. حالات ذهنی شامل طبقه متنوعی از جمله ادراک، تجربه درد/لذت، باور، میل، قصد، عواطف و حافظه است.
انواع مختلفی از حالات ذهنی از جمله ادراک، آگاهی بدنی، فکر، باور، میل، انگیزه، قصد، مشورت، تصمیم، لذت، عاطفه، خلق و خو، تخیل و حافظه وجود دارد.