وقتشه یا چی؟ خلاقیتا رو بریزیم تو سیستم خلاق ینی؟
تو قسمتای قبل کموبیش اشاره هایی به اینکه خلاقیت منفی چیه داشتیم. این قسمت کاملا به این موضوع اشاره داره: خلاقیت منفی چیست و تا چه حد میتونه آسیب زننده باشه
توی تعریف خلاقیت از دید تئوری انتخاب داشتیم:
اگر خلاقیت به شکل ایده یا فکری جدید باشدمعمولاً فقط به صورت الهام، راهکاری را به فرد پیشنهاد میکند. اما گاهی اوقات پا را فراتر از یک الهام میگذارد و به شکل یک هذیان، بر فکر شما سایه میاندازد یا ادراکات شما را به شکل توهم مختل میسازد.
از طرفی توی تعریف خود دانه ی فیل گفتیم که خلاقیت معجموعه رفتارهای ذهن خلاقه که توسط سیستم خلاق مغز توی دنیای فعلی پیاده سازی میشه.
و از طرفی توی تعریف خصوصیات ناخودآگاه داشتیم که "ناخودآگاه ساده لوحه" و "همه چیز درون ناخودآگاه خوبه. بد نداره"
خب حالا:
"چه اتفاقی میفته وقتی ما تحت فشار قرار میگیریم"
با یه مثال تشریحش میکنم:
از کارت اخراج میشی. رئیست هم انواع توهین ها و برچسب ها رو بهت میزنه.
میای خونه. شروع میکنی با خودت فکر کردن
و حتی تو سطح بالاتر: "زندگی من نابود شده"
کاملا درسته. همه ی اینا "فکر" اند. ولی تمام ویژگی های تفکر خلاقانه رو دارن.
و میشه نتیجه گرفت که اینا نتیجه ی فعالیتِ سیستمِ خلاقِ مغز هستن.
الآن سؤال: چی میشه که اینجور میشه؟
جواب: چون ما بهش نیاز داریم!
کاملا درسته! وقتی ما تو شرایط سخت و پر فشار قرار میگیریم؛ سیستم خلاق ما با توجه به حالتِ احساسیِ ما؛ شروع میکنه به تولید فکر. که بتونی تمرکز خودتو روی موضوع قرار بدی. این موضوع وقتی روی یه فعالیت مؤثر باشه مثل طراحیِ لوگو؛ میتونه خیلی خیلی کمک کنه "ولی" نقص کار اونجاس که این سیستم خلاق توی شرایط منفی هم دقیقا به همین اندازه مخرّب عمل میکنه. کافیه ناراحت باشی و ذهنت درگیر شکست عشقیت باشه. سیستم خلاق شروع میکنه به تولید فکر. با توجه به خصوصیات ناخودآگاه و تعاریفمون میتونیم نتیجه بگیریم تفکر خلاق داره کار درستو میکنه (!) ولی توی واقعیت داره در واقع مارو بیشتر و بیشتر غرق موضوع میکنه.
اگه یادتون باشه گفتیم سیستم خلّاق یجا از کار میفته. اونجا دقیقا جایگاهیه که ما میگیم شخص درگیر "افسردگی" شده. اینجا به یه تعریف میرسیم:
نتیجه ی تکرار اثر گذاری تفکر خلاق بر سیستم خلاق با هدف تولید "خلاقیتِ مخرّب" با هدف کمک کردن به فکر و جسم برای متمرکز شدن روی موضوع و کنترل شرایط؛ افسردگی نام دارد.
در واقع سیستم خلاق برای اینکه ما کنترل اوضاعو در دست بگیریم "بدترین" راهو به ماا پیشنهااد میده و ما هم میپذیریمش، و گاها تا حدی توش غرق میشیم که حتی نمیخوایم ازش بیرون بیایم.
مدت کوتاهی که مشغول بررسی شرایط و خصوصیات آدم هایی بودم که درگیر افسردگی شدن، یه سری خصوصیات مشترک و جالب بین - تقریبا - اکثرشون وجود داشت:
چیزایی که ما معمولا خلافشو بیشتر میبینیم ولی اونا عملا یجور لاک اند که طرف خودشو از بقیه محافظت کنه. تمام اونا خصوصیت های یه شخص موفق رو داشتن (کموبیش) با یه تفاوت بزرگ:
"سیستم خلاق اون ها توانایی خلاقیت پردازی مؤثر رو از دست داده بود" و از قدرت تفکر خلاق برای خلق خلاقیت مخرّب استفاده میکرد. خصوصیتی که توی تمام افرادِ افسرده مشترکه ولی به اشکالِ متفاوت
همه ی اینا مارو به یه جمله میرسونن:
"اگه حواسمون به سیستم خلاق نباشه و کنترلش نکنیم، ممکنه آسیب هایی به ما بزنه که تا سالیان سال اثراتش مارو تحت تأثیر قرار بده"
حالا یه سؤال: "چجوری کنترلش کنیم؟"
2-3قسمت بصورت مفصل به این موضوع میپردازیم: "تشریح سیستم خلاق"، "کنترل خلاقیت مخرب"، "تولید خلاقیت مؤثر".