MrHamedr
MrHamedr
خواندن ۵ دقیقه·۴ سال پیش

دانه ی فیل - قسمت هشتم

یواش یواش فیل امون داره بالغ میشه. مزرعه ی درخت فیل امون آماده ی کاشت هستش و ما داریم خودمونو آماده ی بذر پاشی میکنیم.

واسه دست گرمی یه سؤال: آیا ماحصل دانه ی فیل؛ درخت فیله؟

- نه! ما داریم با نگرش خلاقانه به خلاقیت نگاه میکنیم. طبق دانه ی فیل؛ الزاما گندم از گندم نمی روید جو ز جو! ما هرچیزی میتونیم خروجی بگیریم. ولی بدون خروجی نمیشه! الزاما ما حداقل یه خروجی داریم. شما میتونی دانه ی فیل رو بکاری و هر محصولی ک میخوای ازش برداشت کنی. "ولی نکته اینجاس". کجا؟

تو قسمت قبل مفصل به تشریح خلاقیت پرداختیم. این قسمت فقط و فقط به 2 سؤالِ انتهاییِ قسمتِ قبل میپردازیم. همون 2تا کافی ان که مارو به بخش پایانی دانه ی فیل هدایت کنن (که احتمالا 2الی 3 قسمته). جوابِ "کجا" یی که بالا هم پرسیدیم رو هم میگیم

مزرعه ی فیل!
مزرعه ی فیل!


تفکر خلاق چگونه به سیستم خلاق اطلاعات میده؟

برگردیم به مثال مزرعه. [ بحث اینجا یکم سنگین میشه. خواهشا با دقت بخونین ] ساده ترین تعریفی که از مزرعه داریم اینه:

کشتزار یا مزرعه که به آن «زمین کشاورزی» نیز می‌گویند، زمینی است شامل ساختارهای گوناگون که برای کشاورزی، فرآوری و مدیریت خوراک استفاده می‌شود و پایه‌ای‌ترین عنصر فرآوری و تولید است.

فکر کنم الآن سؤالتون اینه ک ما اومدیم درمورد خلاقیت بدونیم. آموزش کشاورزی نیست. ربطش چیه؟. خب... بیاین بدون تلف کردن وقت بریم سر اصل موضوع:

ما از اصطلاح دانه ی فیل برای ساده سازی خلاقیت و باغ فیل برای توصیف بستر خلاقیت استفاده میکنیم. بیاین قدم به قدم جلو بریم:

  • آیا زمین ما آماده ی کاشت دانه هست؟
    فکرمون خلوته؟ شرایط محیطیمون اوکیه؟ شرایط جسمانی مون چی؟ تحت فشار نیستیم؟ خسته نیستیم؟ از تعادل فکری برخورداریم؟ زمین فکرمون آماده ی کاشت بذر فیل هست یا نه؟
  • *آیا به اندازه ی کافی دانه داریم؟

اینو میخوام یکم توضیح بدم
ظرفیتِ سیستمِ خلاقِ ما؛ به اندازه ای که اون بستر رو توسعه میدیم گسترش پیدا میکنه. هرچی فضای بیشتری داشته باشیم؛ شانس اینکه درخت مورد نظر ما بار بیاد و اون درخت میوه ی مدنظرمونو بده بیشتر میشه. از طرفی اگه دانه ها بیش از حد باشن؛ محصول ما به اندازه کافی رشد نمیکنه. و درصورتی ک کمتر باشه علف هرز زیاد میشه.

  • آیا دانه هامون دانه های مرغوبی هست؟
    جنس بهتر خروجی بهتر. هرچند تضمینی نیست ولی هرچقدر دانه هایی که میکاریم بهتر باشن؛ درخت و به تبع اون میوه ها سالمترن. اینکه چجوری اون دونه ها رو فیلتر کنیم موضوع اصلی قسمت بعده. بصورت کلی تر چجوری ناخودآگاه ایده هارو فیلتر کنیم.

حالا یه مرحله بیایم جلوتر. و بیشتر با سیستم خلاق درگیر شیم

  • **آیا سیستم خلاق توانایی رشد، پرورش و توسعه ی ایده رو داره؟

صحبتی ک هست. و همیشه هم جاهای دیگه مطرح میشه دقیقا جاش اینجاس. که آیا ما مهارت و ابزار کافی برای توسعه ی خلاقیت هامونو در دسترس داریم یا نه. نقش آموزش و ارتباط اون با خلاقیت دقیقا اینجاس که ما چقدر میتونیم از ابزارها و آموخته هامون در راستای خلاقیت پردازی استفاده کنیم. و یکی از مهمترین جاهایی که تحصیلات آکادمیک نقش هویج دارن همینجاس. اونا عملا هیچ کمکی به ما نمیکنن. بلکه - از جهاتی هم - بخاطر چهارچوب ربات گونه ای که به سیستم خلاق میدن؛ جلوی خلاقیت پردازی مفید رو هم میگیرن [ در اینمورد مفصل نقد دارم. جاش اینجا نیست ]. برگردیم بحثمون.
یادگیری در راستای رفع نیاز (مهارت ارتباط گیری مؤثر حتی) میتونن به سیستم خلاق ما کمک کنن که از فضاای موجود بهترین بازخورد رو بگیریم. دقت کنین که میگم در راستای رفع نیاز. پس هرگونه یادگیری ای مدنظرمون نیست.

  • آیا سیستم خلاق؛ توانایی تولید خروجی مناسب و انتخاب نتیجه ی مطلوب ما رو داره؟
    هر میوه ای نیاز به فرآوری داره نه؟ اینم جواب

خب. اینا واسه شفاف تر شدن موضوع صحبت. بریم دقیقتر شیم.
اولین دونه رو ناخودآگاه به سیستم خلاق میده.
-سؤال: چجوری؟
- جواب: تفکر خلاق برای خودش ایجاد نیاز میکنه. بخوام واضح بگم. تو خودش این حالت رو ایجاد میکنه که الآن به فکر/ایده/... نیاز هست. و اولین بذر رو بر پایه ی اون ایده ی ساختگی به اسم دانه ی فیل ایجاد میکنه.

حالا؛ سیستم خلاق میاد بر اساس اون چیزایی که قبلا گفتیم و موارد مطرح شده ی بالا؛ یه بخشی از اون زمین رو برای خلاقیت پردازی استفاده میکنه.

تا اینجا نگه داریم. بریم سؤال دوم.

آیا خلاقیت بی انتهاست؟

روی کاغذ آره. روح عملا بی انتهاس پس خلاقیت هم هست.
ولی میخوام بگم نیست! اون مفهوم هرچقدر هم ک بزرگ باشه؛ اگه از ظرفیت اون بستر بزرگتر باشه اصن از فیلتر اولیه ی خلاقیت رد نمیشه. شماا لقمه گنده تر از دهنتو نمیتونی بخوری. اینم همون داستانه!

از طرفی اون زمین به مرور بزرگ میشه. ولی آیا تا همیشه بزرگ میشه؟ نه! یجا وایمیسته. اونجا کجاس؟
من اسمشو میذارم مرگ

خلاقیت بشدددددددددددت با ایگو در ارتباطه. شما نمیتونی از اون من جداش کنی. شاید قابل تفکیک باشن ولی آیا خلااقیت من؛ مال توئه؟ اینم نه!

بگذریم ک اگه دقیقتر ببخوام بگم حتی روح هم بی انتها نیسست و یه نقطه ی پایانی داره و ما اونجا میتونیم بسادگی مرز خلاقیت رو بشناسیم. سرهمینه ک اصطلاحا آدم هایی که روحشون کوچیکه؛ از توانایی خلاقیت پردازی کمتری هم برخوردارن. سوای موارد مرتبط با خود سیستم خلاق؛ اون مزرعشون هم کوچیکه.


برگردیم بالا. گفتیم که یه بخشی از اون زمین رو برای خلاقیت پردازی استفاده میکنه. این ینی به مرور ممکنه اون زمین پر بشه. پس ما یکی از کارهای مهمی که باید انجام بدیم اینه که پس از تموم شدن عمر مفید یه درخت؛اونو عملا ازبین ببریم. حتی ریشه هاشو. که جا برای خلاقیت پردازی های جدید خالی بشه

از طرفی؛ ما برای تولید خلاقیت مؤثر، درصورتی که دنبال ایده آل ترین حالت ممکنیم؛ "باید" هرگونه اثری از ایده های قبلی رو کاملا پاک کنیم. در غیر اینصورت سیستم خلاق ناخواسته درگیر هر دوتا موضوع میشه

یچیز مهم فراموش نشه: ما به مرور لازمه اون بستر رو برای سیستم خلاق رشد بدیم. نه اینکه بخوایم کود بدیم و اینا. زمینِ روح عملا آمادس. ما فقط باید کشفش کنیم و از آلودگی ها پاکسازیش کنیم و در عین حال تصاحب اش کنیم.


خودمونیش میشه یه جمله:
خودمونو بهتر بشناسیم.


پ.ن: الآن دیگه میتونم بگم دانه فیل 3قسمتِ دیگه تموم میشه
- قسمت بعدی درمورد فیلترِ خود ناخودآگاهه
- بعد از اون درمورد اینکه چجوری مانع خلااقیت منفی بشیم
- و بعد از اون اینکه چجوری تولید خلاقیت مؤثر به ایده آل ترین حالت ممکن برسه

خلاقیتروانشناسیتئوری
https://redl.ink/mrhamedr
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید