یه لاک دارم شاه نداره
قشنگیشو ماه نداره
به کس کسونش نمیدم
به هیچ کسونش نمیدم
اصن لاک خودمه. به تو چه؟
اینجا نقطه اتصال و تجمع تمام بعد های لاک بود. تو این قسمت میخوایم ببینیم برخوردمون به صورت کلّی با یه لاک پشت چجوری باشه بهتره . دو قسمت بعدی به نحوه ی برخورد با لاک های مختلف میپردازیم و بعد ا اون چهار قسمت درموررد چگونگی درمان لاک و قسمت نهایی تفکر لاک پشتی میشه چگونه غول مرحله آخر - ایگو ی لاک پشتی - رو شکست بدیم. پس با ما همراه باشید. حتما نظراتتونو بگین.
درمورد برخورد روانشناسانه با یه لاک پشت در ادامه تر صحبت خواهیم کرد. ولی چیزی ک الآن مهمه:
قبل از هرچیزی باید بپذیریم که ذات هر فردی به خودیِ خود لاک پشت نیست. لاک فقط یه پوششه. مثل خیلی از نقاب هایی که ما تو زندگیمون میزنیم
ای بازیگر گریه نکن، ما هممون مثلِ همیم
صبحهاکه از خواب پامیشیم،نقاب به صورت می زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش
یکی ترانه ساز میشه، یکی میشه غزل فروش
کهنه نقابِ زندگی، تا شب رو صورتای ماست
گریه های پشتِ نقاب، مثلِ همیشه بی صداست
در جریان باشیم که لاک از بیرون کاملا یک شکل دیده میشه. اجزای لاک و میزان دخالت هرکدوم تو شکلِ کلیِ لاک مشخص نیست! بعد اینکه گاهی لاک های مختلف تو لایه های مختلف مخفی میشن و بنا به شخصیتِ طرف؛ نرم ترین یا سفت ترین لاک در رو قرار میگیره. و نحوه ی برخورد با هر لاک مهمه. فقط چیزی که مهمه: تو برخورد اولمون با لاک؛ ""لاک نباید ذره ای آسیب ببینه"" که کوچکترین آسیبی منجر به واکنش های تند از سوی لاک پشت میشه. پس بهتره به خودمون آموزش بدیم که تو برخورد اول لاک پشت رو یه فرد کاملا عادی و بدون لاک ببینیم. این کمک میکنه لاک پشت خودشو تا حد زیادی با ما همراه کنه
خیلی وقت ها ما نهایتِ زمانی که با یه لاک پشت میگذرونیم در همین حده. یه صحبتِ کوتاهِ 10دقیقه ای. برای اون زمان ما میتونیم درمورد موضوعات مشترک صحبت کنیم. در همین حد کافیه. ولی گاهی اون ارتباط شروعی میشه برای ارتباط های بیشتر. خب... از اینجا به بعد یکم متفاوت تر میشه
یه تفاوت خیلی کوچیک - شایدم خیلی بزرگ -ای که لاک و نقاب باهم دارن که از دیدگاه لاک پشت؛ لاکش دائمیه و ازبین رفتنی نیست. پس بهتره تو قدم اول به تفکّر اش احترام بذاریم. لازمه تأکید کنم که منظورم "تأیید" تفکر لاک پشتی نیست. فقط بعنوان تفکر شخص لازمه بهش احترام بذاریم که طرف - حداقلش - حس بدی از صحبت باهامون بهش دست نده. شاید گاهی لازم باشه صحبتاشو همراهی کنیم (فراموش نشه به دروغ هیچ کاری نکنیم) و باهاشون یه چند قدمی برداریم.
قدم بعد اعتماد سازیِ تدریجی هستش. به تجربه و مواردی که بررسی کردم - از همه ی دیدگاه ها و تفکر ها؛ چه ایرانی و چه غیر ایرانی- ؛ هیچ کسی نیست که بصورت واقعی از رابطه ی اجتماعی فراری باشه. هر آدمی نیاز به دوستی های اجتماعی و آشنایی با افراد مختلف- با عمق های صمیمیت مختلف- داره. چیزی که هست اینه ک هرکسی خودشو - بدلایل مختلف ازجمله اتفاقات زندگی و حتی خود لاک - پشت یه سری اتفاقا و دیدگاه ها (ایگو یادتون بیاد) مخفی میکنن. اولین کاری که لازمه انجام بشه اینه که ما خودمونو برسونیم به پُشتِ اون نقاب ها. وقتی طرف احساسِ راحتی کرد باهاتون آروم آروم اجازه بدین بهتون نزدیک بشه.
عبارت رو لطفا دقت کنین: "اجازه بدین بهتون نزدیک بشه!" چرا به این شکل میگم؟ چون - طبق تئوری انتخاب - آدمای اطراف نیستن که ما رو از خودشون دور میکنن. این ما هستیم که اونا رو از خودمون دور میکنیم. تو این مورد مواردی مثل عجله یا پرسیدن سؤالِ نابجا و شخصی یا حتی گاهی حرف زدن ممکنه باعث بشه لاک پشت از ما عصبانی بشه و خب... ما خوب میدونیم لاک پشت ها فقط لاکشون براشون مهمه. پس به سادگی نه تنها فرصت اصلاح - بهتر بگیم حذف - لاک رو از دست میدیم بلکه باعث میشیم اون لاک سرسخت تر هم بشه. و اینجوری کارِ نفر بعدی سخت تر میشه. درمورد لاک پشت ها یچیزی مهمه: ما بصورت دائمی نمیتونیم همراهِ لاک پشت ها باشیم. لاک پشت فقط لاک خودشو دوست داره. پس بهتره تا اونجایی که میتونیم مؤثر باشیم.
یچیزو لازمه اینجا بگم
منظورم از لاک پشت؛ کسایی هستش که واقعا وجود حقیقی دارن. ما به هیچ عنوان مسئولیتی در قبالِ کسانی که با نقاب های مختلف و هویت های غیر حقیقی وارد محیط های - بیشتر مجازی (دیجیتال لایف استایل) - اجتماعی میشن نداریم. تأکید میکنم: "به هیچ عنوان". پس بهتره ذهنمونو درگیر هویت های غیر حقیقی نکنیم و واقعی زندگی کنیم. از اونور نادیده گرفتنِ اونا کار به هیچ عنوان درستی هم نیست. بهرحال - قسمت عمده ایشون - جامعه ی ما رو تشکیل میدن. بهتره اونا رو بسپاریم به افرادی که تخصص درستی تو این حوزه دارن نه منی که تَهِ آشناییم برمیگرده به همین - مقاله بگم یا چی؟ کلمه مناسب؟ کمک!!! - مجموعه نوشته!
خب ما فرض رو تا اینجا بر این میذاریم که لاک پشت قصه ی ما با ما دوست شده و خیلی هم خوبیم باهم. از اینجا به بعد ذرّه ذرّه تفکراتشو قلقلک میدیم(البته محتاطانه) که هم عمق لاک رو بفهمیم هم بفهمیم کدوم لاک از همه سرسخت تره.
میخوام اسم اون لاک رو بذارم "لاکِ مادر" با این تعریف: سرسخت ترین بُعدِ لاک در تعریف تفکرِ لاک پشتی که بقیه ی لاک ها بهش تکیه میکنن و یجورایی بقیه ی لاک هارو مخفی یا تغذیه یا رشد میده.
با توجه به این دیدگاه؛ تمرکزمون "باید" از بین بردنِ لاکِ مادر باشه. چون اگه متوجهِ اون نباشیم هربار که بقیه ی لاک ها رو حذف میکنیم؛ لاک مادر باز به اون انرژی میده و بازسازیش میکنه. شاید حتی محکمتر. شاید اینبار لایه ی جدید لاکِ مادر باشه درحالی که ما درگیرِ - یکم یجوریه این عبارت - مادرِ قدیمی هستیم و خب... این دقیقا نتیجه ی عکس میده.
تا اینجا فهمیدیم چجوری به لاک نزدیک شیم؛ بصورت کلّی چجوری عمل کنیم و رفتارمون با یه لااک پشت بعنوانِ یه مخاطبِ عادی چجوری باشه.
چندتا سؤال پیش میاد:
-- چجوری قلقلکش بدیم؟
-- چجوری عمق لاک اش رو بفهمیم؟
-- چجوری بفهمیم درگیر کدوم لاک هاست؟
-- چجوری بفهمیم لاک مادر کدومه؟
-- چجوری باهاش رفتار کنیم؟
همه ی اینارو تو قسمتِ بعدی میگیم :)