MrHamedr
MrHamedr
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

تئوری تفکر لاک پشتی - قسمت هفدهم

لاک من بهتره یا لاک تو؟

خیلی دوست داشتم از این موضوع بگذرم ولی هرجوری با خودم صحبت کردم نشد.
این بخش تفکر لاک پشتی 2قسمتِ - تقریبا - متفاوت از همه. "لاک بازی" مون فقط یه قسمت دیگه داره که سعی میکنم تو اولین فرصت بنویسمش. تئوری تفکر لاک پشتی تو قسمت 18 تموم میشه. بعد اون سعی میکنم یه موضوع روانشناسی کاملا جدید رو - مثل همین تئوری - مطرح کنم.

و اما تفکر لاک پشتی:

لاک من بهتره یا لاک تو؟

"جامعه ای که قسمت عمده ایش رو لاک پشت ها تشکیل بدن چه خصوصیاتی داره؟" سؤالیه که مدتیه توی ذهنم هست. باهم به برخی جواب هایی که بهش رسیدم میپردازیم

  • لاکِ من بهتره : با جامعه ای طرفیم که میخوان همو تیکه پاره کنن که "تفکر/تربیت/..." من بهتر از توئه. و طرف مقابلم به هیچ عنوان قانع نمیشه! تمسخر و توهین و عبارت های غیرمعتبر تو این صحبتا بشدت زیاده
  • سرت تو لاک خودت باشه : بیشتر لاک پشت ها (تقریبا همشون!) میان یه موضوعو مطرح میکنن(اغلب مسائل شخصیشونو) ولی اگه شما به خودت جرئت بدی و باهاش مخالفت کنی و بپرسی چرا مطرح کردی؟ اغلب میگن "به تو چه" و "تو نخون" و "تو دنبال نکن".
  • جهت باد کدوم وره؟ : یکی از خصوصیات بشدت جالب لاک پشت ها اینه که هر درسته لاک پشت با یه باد/موج خاصی شروع به حرکت میکنن! بهتر بگم. هر موجی که راه میفته، یه گونه ی متفاوت از لاک پشت هارو حرکت میده. جالبتر میشه بگم یه سریاشون حتی نمیدونن چرا همراه شدن با این موج!(قدرت لاکه ها...)
  • دیروز دوست فردا دشمن : هیچ لاک پشتی محض رضای خدا با کسی دوست نمیشه! البته طبیعیه. هیچ آدمی نیست که بی دلیل با کسی وارد ارتباط دوستی بشه ولی لاک پشت ها بخاطر نیاز خودشون با شما ارتباط نمیگیرن. بخاطر لاکشون با شما ارتباط میگیرن. کافیه یکم اون لاکو قلقلک بدین :)
  • از لاک من تعریف کنین. من دوست دارم : اینو به قاطعیت میگم "لاک پشت ها با تعریف شنیدن از لاکشون، ذوق مرگ میشن". انگار - چه میدونم! مثلا - مدال المپیک رو بهش دادن. اکثر لاک پشت ها برای همین از غذایی که پختن عکس میذارن یا عکس خودشونو پست میکنن یا تفکر خودشونو مطرح میکنن. به عبارت دیگه محتاج توجه اند!
  • متفاوت های شبیه به هم! : شما لاک پشت هارو تو پوشش های مختلف و پشت نقاب های مختلف میتونی ببینی. بد حجاب ان. چادری ان. دکترن. مدیر شرکتن. مهندسن. طراحن. شاعرن. سیاستمدارن. قاضی ان. "ولی لاک پشت اند". هرکسی میتونه لاک پشت باشه.
  • خودم! خودم! خودم! : شما تو صحبت با لاک پشت "مَن" زیاد میشنوی. خییییییییییییییلی زیاد. اثر ایگو ی منفی بشدت تو صحبتاشون هست (اینجا درمورد ایگو مفصل گفتیم). گاهی حتی اون مَن رو به شما میچسبونن! ینی شما هیچ جای صحبتتون اشاره نکردین که نظر شخصیه ولی اون لاک پشت محترم اونو نظر شخصیِ شما میبینن و - به همین سادگی - مطمئن میشن که اشتباه گفتین!

میایم یه قدم جلوتر:

اثر لاک پشت ها بر اجتماع چیه؟

اول از همه بگم که لاک پشت فقط لاک خودشونو میبینه و کل دنیا رو با اون لاک میسنجه. پس... نمیشه خیلی انتظار بلندپروازی از لاک پشت داشت. لاک پشت ها تا وقتی لاک پشتن فقط تو آرزوهاشون دارن پرواز میکنن.

و اما اصل موضوع:

اوایل تئوری تفکر لاک پشتی داشتیم که:

تفکر لاک پشتی تفکری بشدت جامعه ستیز؛ انسانیت ستیز؛ آزادی ستیز (آزادی واقعی نه رهایی) و فرد گرا دونست. اصل این تفکر میگه من یه لاک پشتم. لاک من حریم منه و کسی حق نزدیک شدن بهش نداره. به لاک بقیه کاری ندارم مگه وقتی به نفعم باشه. و من تا آخر عمرم با همین لاک زندگی خواهم کرد.

بعبارت دیگه ما با جامعه ای طرفیم که:

  • بشدت انتقاد ناپذیره
  • حرف شنویِ درستی نداره
  • با هرچیزی که مخالف لاکش باشه بشدت مخالفت میکنه حتی اگه اون موضوع درست باشه
  • بشدت پرخاشگره
  • احساسیه و رفتار احساسی زیاد داره
  • همه خودشونو از همدیگه برتر میدونن - و معمولا - بدون هیچ دلیل درستی
  • گرگن تو لباس گوسفند یا گوسفندن در لباس گرگ
  • از یه حدّی فراتر نمیرن. قدم بعدی براشون تعریف نشده
  • بشددددددددددددددت درگیر روزمرگی ان. یه جامعه ی کاملا رباتیک که انگار رو دورِ تکراره

اینا رو با ایگوی درونی لاک پشت و تمام مواردی که قبل از این مطرح شده، ترکیب کنین به یه نتیجه میرسین:

جامعه ی لاک پشتی جامعه ایست که از بیرون بشدت زیبا، تمیز (اصن خود بهشت) دیده میشه ولی از درون یه محیط کاملا فاسده با تفکرات گَندیده ای که حتی ممکنه اون تفکرات درست باشن "ولی" چون بی پایه و اساس هستن، باعث فاسد شدن میشن.

ما با مجموعه ای از کارهایی طرف هستیم که هرکسی خودشو بهترین میدونه و دنبال سوء استفاده از شرایط به نفع خودشه تا خودشو بالا بکشه. توی شرکت ها ساختارها اشتباه ایجاد میشن (چون مدیر و کارمندا لاک پشتن). به هر قیمتی شرکت ها و سازمان های رقیب رو حذف میکنن.

جامعه ای ایجاد میشه که مردم و لاک پشت های اون جامعه حتی حق انتقاد از همدیگه رو هم ندارن. با تعداد شدیدی از چند دستگی ها طرف هستیم که عملا هیچ نقطه ی مشترکی - مگه بر سر لاک هاشون - وجود نداره و عملا هر دسته با یه مدل رفتاریِ متفاوت حرکت میکنن

قانون به نفع لاک پشت ها تعبیر میشه. غیر لاک پشت ها به انزوا کشیده میشن و لاک پشت ها از قدرت هاشون به نفع خودشون استفاده میکنن. ملاک درست و غلط برای لاک پشت ها فقط "تفکر خودشون و لاک اشون" هستش و کل دنیا رو اشتباه میبینن مگه اینکه مثل خودشون رفتاار کنه که در این صورت اونا درستن.

این لاک تو تمام سطح ها و رفتارها و برخورد ها دیده میشه و منحصر به رده ی خاصی نیست. ولی بر اساس تئوری انتخاب - که یجورایی پایه ی تفکر لاک پشتی هستش -؛ ما خودمون لاک پشت هارو میسازیم. جامعه خودش لاک رو ایجاد میکنه و به سطوح مختلف میفرسته...

چیزی که در بالا میبینین یچیز تخیلی و عجیب غریب نیست که بگیم "عه واقعا؟ شوخی میکنی؟". ایده آل ترین جامعه اییه که با "سرت تو لاک خودت باشه و به زندگی بقیه کاری نداشته باش" میشه ساخت! تفکری که تو دنیا از قضا خیلی جا افتاده و - واقعا نمیدونم به چه دلیلی - اینقدر پر طرفدار شده.


و اما قسمت دوم:

وظیفه ی مشاور در قبال لاک چیه؟

اول از همه بگم توی مشاوره لاک همون اوایل خودشو نشون میده. وجود لاک رو میشه به وضوح توی جلسه ی اول یا دوم مشاوره به وضوح فهمید. ولی برای متوجه شدن لاک مادر زمان نیازه. نیز برای اینکه بفهمیم ارتباط بین ایگو و لاک از چه دسته اییه و چجوریه

پیشنهادی که برای مشاور ها دارم در مواجهه با تفکر لاک پشتی اینه:

  1. انکار وجود: وجود لاک رو انکار کنین. ولی متذکر این بشین که هرچیزی ممکنه باشه. اجازه بدین طرف درمورد علایقش و دوست داشتنی هاش صحبت کنه. سعی کنین جلسه ی اول و دوم بشدت پر انرژی بگذره
  2. شناخت: ایگو ی شخص رو پیدا کنین. نوعشو بشناسین. قدرت و تسلط ایگو روی شخص رو کشف کنین. و همزمان تلاش کنین طرف پیش زمینه های ذهنیشو برای شما مطرح کنه (جلسه سوم و چهارم)
  3. لاک اولیه: توی جلسه ی پنجم فقط و فقط و فقط سعی کنین نوع لاک اولیه ای که فرد درگیرش هست رو پیدا کنین. الآن لاک فرزند برای ما مهم میشه. با توجه به اطلاعاتی که تاحالا از لاک پشت امون میدونیم، شناختش طبعا نباید خیلی سخت باشه
  4. لاک مادر و موانع: جلسه ی ششم و هفتم به این موضوع میگذره که ما لاک مادر رو پیدا کنیم و عمق لاک مادر رو کشف کنیم و نقاط سیاهِ لاک رو پیدا کنیم. نقاط سیاه نقاطی ان که طرف به هیچ عنوان نمیخواد سمتش بره.
  5. حذف نقاط سیاه: با حذف نقاط سیاه توی لاک مادر؛ تسلط لاک مادر رو روی فکر و شخصیت طرف برمیداریم. لاک مادر اینجور تضعیف نمیشه "ولی" ابزار خود کنترلیشو ازدست میده. و کار مارو برای نزدیک شدن به لاک راحت تر میکنه. این ممکنه یک تا سه جلسه طول بکشه (جلسه هشتم تا دهم)
  6. قطع ارتباط ایگو با لاک مادر: برخلاف رفتار عامیانه، ما اینجا مستقیم به لاک مادر حمله میکنیم. تا اینجای کار روانشناس یجور حس خود انگیختگی و خودباوری توی شخص ایجاد کرده و دیدگاه های لاک رو پیشش کمرنگ کرده. پس حمله به لاک مادر و پاک کردنش بصورت کامل اثر درد خیلی کمتری میذاره. (جلسه یازدهم و دوازدهم)
  7. پایه گذاری تفکر غیر لاک پشتی و تئوری انتخاب: خب ما لاک رو حذف کردیم. بدون لاک مادر؛ عمر لاک های فرزند هم خیلی نخواهد بود چون ما اون دیدگاه های خود باز دارندگی - به معنای خوبش مثل کنترل فکر - و خود اصلاح گری رو توی ذهن طرف ایجاد کردیم. از اینجا به بعد پایه های فکر جدیدشو میسازیم. دانه رو میکاریم و آبیاریش میکنیم و منتظر میمونیم که رشد کنه (جلسه سیزدهم تا پانزدهم)

از اینجا به بعد لازمه به طرفمون آزادی عمل بدیم. پیش زمینه هاشو توسط "آرامش درون" کنترل کنیم و اجازه بدیم فکرش مؤثر کار کنه


تبریک میگم! ما یه لاک پشت رو تبدیل به انسان کردیم!

لاک پشتروانشناسیتئوریتفکر لاک پشتی
https://redl.ink/mrhamedr
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید