سلام بعد از دوسال دوباره قلممو تیز کردم که باهاش خدمت به خلق کنم :) من بعد از اصل تکامل هیچ چیز ارزشمند تر از نیکی و عشق افرینی در جهان نیافتم. :)
من محمدرضا خاتمی هستم. دانش آموخته رشته مهندسی کامپیوتر و فارغ التحصیل دانشگاه های برتر فنی و حرفه ای
از ورزشم شروع میکنم جایی که بدون هیچ حمایت خاصی یک تنه تا تیم ملی رفتم و در رشته های مختلف با استعداد و سخت کوشی تمجید مربیان مختلف در ذهنم نشسته..
تیم ملی؟ بله اونها لابی کردند و ما به مسابقات جهانی اعزام نشدیم بدلیل تحریم ها! پس انگیزه ای برای ادامه کار در تیم نبود خصوصا بعد از اون تمرینات طاقت فرسا و خبر لحظه آخری!
خب من تک بعدی یا اسپیشیالیست نبودم برای درک بهتر از اسپیشیالیست و جنرالیست بودن میتونید به پست امیرحسین جان در لینکدین مراجعه کنید.
خب من یه آدم جنرالیست بودم. اتفاقا، این محدود به یک بعد بودنه که کار انسان رو خراب میکنه! و این تو ایران بهتر دیده میشه! چون نیاز به تغییر رشته بیشتر کشورهای پیشرفته اینجا گاها وجود پیدا میکنه!
من رتبه 56 کنکور رو داشتم و چسبیدم به درس و دانشگاه.. بقیه تیم هرکدوم یه سمتی رفتن.. گفتم برنامه نویس میشم و بعد میرم از کشور و تلافی میکنم. خب شدم 6 سالم کد زدم و کلی لذت بردم در کنارش از موفقیت های این بار غیر ورزشی! اما از ایران نرفتم. موندنی شدم و هنوزم فرصت رفتن هست و بیشتر از قبل هم هست.. منتها دنیا که محل تلافی نبود! محل آرامش رسیدن و تکامل شد. برای ذهنی که بخودش بها داد و جنگید وگرنه که الان فکر میکردم دنیا محل تلافیه و یک یکتون رو با همین قلم تیزم به قتل میرسوندم :))
بعد از کد نویسی چی شد؟ خب من انگیزه ای برای پروژه دیگری ندارم.. چون رشد کردم و هرانچه میخواستم رو انجام دادم پس هرگز آدم سابق نیستم.. دیدم سلامتی مهم ترین چیزه و اطرافم پر از میگرن و دیابت و دیسک گردن و کمر و ضعیفی چشم و .. شده (بیماری های ناشی از نشستن زیاد پشت سیستم)
در ادامه این شد که زندگی کارمندی رو برده داری مدرن دیدم.. (شاعر میگه : به الکی بودن عادت نکردم.. شکی به راهم نکردم..
هنوز دروغارو باور نکردم.. هنوز هنوز هنوز.. به این بردگی عادت نکردم.. هنوز هنوز هنوز.. پخته ها هنوز خوابم نکردن.. قصه ها هنوز خوابم نکردن.. اه)
نیمه پر لیوان شخصیم رو پیدا کردم و قایقم رو برداشتم و از کشتی که ساخته بودم پیاده شدم.. اینطوری حس میکنم شاد ترم و زمان بیشتری برای کارهای مورد علاقه ام پیدا کردم. خدایا ممنون بابت این راه های اشتباهی که رفتم و کلی چیز یاد گرفتم. تو میدونی که هیچ چیز رو بد یا خوب مطلق نساختی! قطعا در مسیرهایی که رفتم کلی شوق و انگیزه و موفقیت و لذت بود درکنار اشتباه بودناش.. مرسی بابت همه این خردمندی هایی که سرراهم گذاشتی:)
سوال : چرا نرفتم از ایران مگه هدف روز اول این نبود؟
جواب : ارزش انسان به پویایی ذهن و تکامل هست.
اینو نوشتم چون معلوم نیست ما انسانها تا کی تو این دنیا باشیم..!
خب مرگ نسخه کامله همون خوابه، ترس نداره که، اتفاقا اغلب خوابها شیرینه.. مگر انقدر حق و ناحق کرده باشیم و انقدر بجای عشق ورزیدن به حیوانات، گیاهان، انسانها و بطور کلی مخلوقات خداوند کینه آفرینی کرده باشیم که از خودمون بدمون بیاد و با تنهاییمون حال نکنیم! :دی
من که اینکارارو سعی کردم خیلی کم انجام بدم و عشق ورزی با یک لبخند یا شاید ایستادن برای رد شدن کسی شروع میشه
در نتیجه من عاشق خدا و خودمم شمارو نمیدونم. (شاعر میگه : دوستم داره انگار پسرشم، اعتقاد داره اون به روشم..)
شاد باشید
این شاد باشید شعار نیستا.. هزاران مریضی تو دنیا هست که من یا شما به چشم میبینیم.. شادی رمز سلامتی است و برای همین براتون شادی آرزو میکنم :)
با عشق :)