ویرگول
ورودثبت نام
maral abbasi
maral abbasi
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

تو کسی نیستی؟ تو بهترینی

سلام خوبین؟


چند روزی بود که حس نوشتنم نبود امتحانات و ازمون ها و فشار درس و محیط همه باعث شده بودن حس نوشتنم کور بشه

امروز بعد از کلی عصبانیت و ناراحتی رسیدم خونه نهارم رو تند تند خوردم چند تا کتاب دیدم روی اپن ولی خسته تر از اونی بودم که نگاهشون کنم نشستم پای کامپیوتر تا کلاسمو ببینم که یهو مامانم داد زد

مارااااال کتابات رسیدن منم در حالی که داشتم با نت قطع شده سلام و علیک میکردم گفتم

من؟ من کتاب نداشتم که بیاد

عموم هم گفت من یه تیکه شو خوندم کتاب قشنگی بود

تازه دوزاریم افتاد و با همون موهای کوتاه و توی هوام و مانتویی که یه دستم توش بود و یه دستم توش نبود پریدم بیرون و گفتم کوشون؟

وقتی که دیدمشون جیغ بلندی کشیدم که همه پوکر نگاهم کردن

خندیدم از همون خنده های از ته دل

یه حس لطیف داشتم انگار یه ترمه کشیده میشد روی قلبم یا مثل اینکه کنار دریا نشسته باشی و به غروب نگاه کنی ...حس کسی رو داشتم که توی جنگل داره راه میره و با خودش شعر میخونه همونقدر خوب همونقدر دوست داشتنی و لطیف

حتی پروانه های کنار صفحه های کتاب هم الان دارن منو به ذوق میارن

نمیدونم چی بگم؟واقعا نمیدونم ...حس قشنگ تر مال وقتی بود که کتاب ان شرلی رو باز کردم و جلد اولش رو نگاه کردم اینبار جیغ دوم رو کشیدم یه جیغ بلند تر و بنفش تر از قبلی

الان حس اون نویسنده ای رو دارم که نوبل ادبیات رو برده

ولی بعدش یه خورده معذب شدم من گفته بودم این کتابا توی لیست خریدم بودن هر کودوم رو خودتون صلاح میدونید ولی هردوشون رو فرستادین ...ببخشید بیشتر از سقف مبلغ بود

الان روبه روم گذاشتن و مینویسم و نگاهشون میکنم و میخندم

واقعا ممنونم ازتون اقای دست انداز واقعا نمیدونم چی بگم فوق العاده ترین هدیه ای بود که تویاین چند وقت گرفتم مرسی ازتون واقعا بابت همه چیز

دست اندازحال خوبتو با من تقسیم کنمسابقه دست اندازکدام نقش در کدام فیلم
ENTP |maral.abbasi81@yahoo.com|35.699738,51.338060
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید