ویرگول
ورودثبت نام
محمد میرعرب
محمد میرعرب
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

دلم گرفت و گریه کردم وقتی لپتابم رو دادم درست کنند!

سلام. این یه دل نوشته در مورد لپتابم هست که دادمش به دکتر و برام تعمیرش کرد!

بعضی از (ای کاش ها) توی زندگی هستن که خیلی تلخ هستن. شاید جزو ای کاش هایی باشن که اصلا فک کردن بهش یه چیز بی معنا هست. ینی شاید هر آدمی توی اون موقعیت بود باز هم همون کار تورو میکرد. اما تو میگی ای کاش....

خب ای کاش نداره که!





ای کاش لپتابی برمیداشتم که صفحه نمایشش فول اچ دی بود!

اینجوری شاید مثل لپتاب قبلیم نمیشد. اولین لپتابم با گذشت هشت سال هنوز که هنوزه نه باتریش مشکل پیدا کرده و نه صفحه نمایشش. واقعا در حق اون لپتاپ بد کردم. خیلی بد کردم. اون موقع ها شب ها میزاشتمش پشت بالشتم و بعدش میخوابیدم. اونقدر که بهش وابسته شده بودم.

واقعا نمیشد 24ساعت بگذره و من یه بار روشنش نکنم. یا حتی کنار وبکم ش رو میبوسیدم. (به جای گونه هاش).

اولین لپتابم رو خیلی دوست داشتم. هنوزم دوسش دارم. درسته قبل از لپتاب خیلی از کامپیوتر استفاده میکردم و توی دفترم خیلی مینوشتم. لپتابم منو از دفترم که توش هر روز خاطره مینوشتم دورکرد و باعث شد من همه ی نوشته هام رو تبدیل به فایل ورد و پی دی اف کنم. لپتابم همه ی توجه م رو مال خودش کرد. لپتابم یکتا بود و نمونه نداشت... ای وای لپتابم. لنوو جی 580 که اولین لپتابم بود.

یه روز که خیلی داشتم ازش کار میکشیدم یه هاب یو اس بی خریدم و وصل کردم بهش و فقط با یه حماقت یه کابل برق با ولتاژ کم به هاب یو اس بی وصل کردم و برق رفت توی مادر بورد و به قلب لپتاب جونم رسید و بخشی از اون لپتاب ینی تمام پورت های یو اس بی رو سوزوند.

من میدونم من خودم مقصر تمام این کارا هستم و اشتباهم رو میپذیرم. بارها شد که بردمش پیش این دکتر و اون دکتر اما .. اما همه جوابش کردن. حتی یه بار فرستادمش رفت تهران... اما گفتن این لپتاب فقط در صورتی درست میشه که تمام برد اصلیش رو تعویض کنن و من هرگز رضایت ندادم که این اتفاق بیفته.

من موندم و یه تاچ پد ویه لپتابه زخم خورده که خودم بهش این زخم رو زده بودم.... چقدر ناراحت بودم. حتی الانم یادش میفتم باز هم توی چشمام اشک پر میشه و نمیتونم خودمو کنترل کنم.(آخ برم صورتمو یه آب بزنم. :(



ولی بعدش دیگه محبتم بهش کم شد. تمام تلاشم رو کردم که یه لپتاب بهتر بخرم و این کارو هم کردم. اما رفتم یه لپتاب ایسوس با کیفیت صفحه نمایش 4کا خریدم. با یه کانفیگ عالی. که دو سال گارانتی داشت. در حالی که هنوز لپتاب اولم رو داشتم و در فاصله ی کمتر از 24 ساعت هیمشه روشن میکردمش. اما واقعا دیگه لب های من فقط کنار وب کم لپتاب جدیدم رو میبوسید... نمیدونم لنوو خودش چه حسی داشت. اما خب چی کار کنم؟

الان ایسوسه که داره الان درحقم لطف میکنه ایسوسه که رم 16 داره. ایسوس هست که با صفحه نمایش 4کا تصاویرش با چشمای من بازی میکنه. منو تا اوج آسمونا میبره. وقتی به ایسوس نگاه میکنم حس میکنم دارم به بهشت نگاه میکنم. ایسوس .. خیلی بهش وابسته شدم تنها وقتی که ازش دور شدم زمانی بود که یه مسافرت چند روزه تا تهران میرفتم و واقعا جایی نبود که بشه اونو شب بزارم و امن باشه. ایسوس...


هنوز دوسال نشده بود که اومده بود و من اینجوری بهش وابسته شدم. هنوز گارانتیش تموم نشده بود که من اینقدر اونو میخواستم. تا اینکه دقیقا دو سال گذشت.... و در حالی که ایسوس رو برده بودم توی کتابخانه شهرمون و داشتم روی پایان نامه م کار میکردم. یهو یه خط کوچیک روی صفحه ش دیدم و وقتی لپتاب رو باز و بسته کردم زیاد تر شد. اونجا خیلی ناراحت شدم.

آخه من این همه دوستت دارم. این همه مواظبتم. چرا آخه اینجوری میکنی؟

گاهی خوب میشد اما گاهی نویز مینداخت. دیگه صبرم سر اومد. دیگه نمیتونست نیازهامو برآورده کنه. اما من دیگه چاره ای جز ایسوس نداشتم.

بخاطر همین ایسوس چقدر افسوس میخورم. خودم میدونم من دارم تاوان میدم. تاوان تمام بدی هایی که به لنوو کردم رو دارم میدم. من در حق لپتاب اولم بد کردم و خدا داره توی لپتاب دوم تلافی میکنه.


حالا من موندم و یه رم 16 و یه گرافیک یک گیگ و یه لپتاپ ایسوس که واقعا دوسش دارم. اما صفحه نمایشش اینجوری شده.


امروز 28 مهر 99 هست. ساعت یک بعد از ظهره. این دومین باریه که دارم ایسوس رو میسپارم دست دکتر و این سومین باریه که من بیشتر از 24 ساعت باید ازش دور باشم.

ای کاش....

این بار این (ای کاش) رو برای این نمیگم که ای کاش یه لپتاب فول اچ دی برمیداشتم. من این ایسوس رو دوس دارم و قبولش کردم.

میگم ای کاش...


ایسوس جان ای کاش زودتر خوب شی و برگردی پیشم.

دوست دارت محمد

دلنوشتهلپ‌تاپچقدر دلم گرفتهدوستت دارمکامپیوتر
من در این آبادی پی چیزی میگردم....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید