سلام سلام .
اومدم با یه فکت باحال و جذاب فقط میخوام پشماتونو بریزونم .
چیزی درباره فیلم the Last Ship میدونید ، خلاصش اینکه دنیا مریض میشه یه کشتی میره دنبال درمان اون پیدا میکنه و واسش اتفاقاتی میوفته . حالا ....
اگه فیلم باز هستید و هنو ندیدید ? جای تعحب داره و اگر هم که فیلم باز نیستید که پیشنهاد میکنم برید ببینید .(البته به فیلم بازای عزیز بر نخوره ?)
اما چه ربطی داره این به زامبی های جذامی ، اینو بگم که زامبی های جذامی یکی از موقعیت های شست و شو ی روانی (مغزی) هست ، یعنی در واقع کسایی که امنیت افکار و روانشناسی میخونن میفهمنش .
دقیق تر اینکه زمانی اتفاق میوفته که دارن یک یا چند دسته از افراد رو مورد تجاوز زنجیره ای افکاری در ارامش (همون با پنبه سر بریدن ) قرار میدن .
و شما در همون دسته های فریب خوده هستی برای اینکه بفهمی کارت درسته یا ن این موضوع زامبی های جذامی به شما چندتا متد میده .
قبل از اینکه بریم سراغ متد ها بریم که یه نمونه رو بهتون نشون بدم ،فیلم The Last Ship فصل 2 قسمت 6 زمانی که مصون ها میفهمن که رئیس جمهور هم مصون هست شروع به خوشحالی میکنن و کاپتان تام چندلر با دیدن این صحنه تعجب میکنه (تو مایع های دل آشوبی).
در واقع مصون ها شست و شوی مغزی شده بودن و فکر میکردن ژن برتر هستن و در صدد خوشحالی برای نابودی درمان و افراد غیر مصون بودن . همینطور اونا میخواستن که رئیس جمهور هم آگاه کنن که این طرز فکر اشتباه هست .
پ.ن : کاپیتان میخواد اونو آگاه کنه با روش Leprosy zombies و متد (روش هایی که داره) های اون .
زاویه دید قبلش باید اینو اضافه کنم که برای هر کسی با توجه به شرایطش مینوته برعکس عمل کنه
یعنی چی :
شما اگه خدایی نکرده جزء داع*ش باشید یا بدتر جزء انتهاری ها یا بدتر جزء کودک های انتحاری باشید ، در جوی بزرگ میشوید که از نظر شما حمل*ه به مردم و کشتن آن ها نتنها چیزه بدی به نطر نیاید بلکه خیلی هم عادی ، یا بدتر چیز خیلی خوبی باشد .
حالا اگر شما در یک جامعه ی از نطر عموم سالمی بزرگ شده باشید (پرورش یافته باشید) از نظر شما کشتن حتی حیوانات هم سخت هست چه برسد به انسان ها و شما کشت انسان ها را فقط یک جنایت میدانید .
بیاید دسته A رو آدم هایی با طرز فکر داع*شی بدانیم و دسته B را آدم هایی با طرز فکر جامعه سالم بدانیم .
چنانچه یک نفر از دسته A به دسته B برود تمامی آن دسته را زامبی میداند ، و اگر برعکس یعنی یک نفر از دسته B به دسته A برود تمامی دسته A را زامبی میداند.
خب حالا قاعدتا براتون سوالاتی مطرح شده از قبیل ...
خب سوالاتتون رو همینجا بزارید چون قراره به همش جواب داده بشه (به زبون ساده) .
اول بگیم که روانشناسا اصلا از تکنیک های مهندسین اجتماع خوششون نمیاد البته بهتر بگیم به روحیه شون نمیخوره چون در اصل یکی از شاخه های روانشناسی مهندسی اجتماعه .و روانشناسا معمولا فقط مقدور به شناسایی تله های زامبی ای هستند ولی ..... ، این مهندسین اجتماع هستند که تله هارو درست میکنن و شروع به آلوده کردن شکار هاشون میکنن.
خب تا اینجا فهمیدیم که مهندسین اجتماع افراد کنترلگر هستند .
و زامبی های ؟؟؟ . باید بدانید در اینجا زامبی منظور همان آدم های معمولی هستند.
در کل باید آدم هارو در اینجا به سه دسته تقسیم کرد ، دسته اول آدم های معمولی دسته دوم زامبی ها و دسته سوم زامبی های جذام .
در زمانی که شخصی تله را تشکیل میدهد ; و وقتی که افراد گول حرف ها ، وعده ها ، عمل ها و.... آن اشخاص را میخورند . از آدم های معمولی تبدیله به زامبی میشوند .
اصولا در بیشتر مواقع با جملاتی مانند "شما برگزیده هستید !" یا "فقط شما میتوانید" یا "اگر شما بخواهید" یا "چناچه ما بخواهیم" یا ... شروع میشوند این در ظاهر خیلی ساده هست و فقط یک گول زدن ساده به نظر میآید اما فقط طعمه ها هستند و شروع ماچرا هستند . ولی شما این گول حرف ها ، وعده ها ، عمل ها و.... میخورید باز هم فقط یک گول زدن ساده هست .بله تا به اینجا شما زامبی شدید .بدین معنا که فقط باور دارید .
با وارد کردن موج های احاطیستی آن باور را در شما تبدیل به یک (هدف ، کلیشه ، منطق ، عقیده و...) کند ، حالا شما یک زامبی جذام هستید .
راستیتش تقریبا از وقتی برنامه نویسی رو شروع کردم کَما کان دنبال مهندسی اجتماعی و تکنیکاش رفتم ولی اینکه بخوای تله هارو شناسایی کنی سخته . و لاقل برای کسانی که از دین ها یا فرقه های پیروی میکنن سخته چون اون ها همین الانشنم تحت تاثیر Leprosy zombies هستن ، نمیشه گفت نشدنیه ولی سخته حتی تو کتابایی هم که با عقایده دینی نوشته شده درباره مهندسی اجتماع این بحث رو به شکلی دیگه بازگو کرده . و البته که به دیدگاه شما هم بستگی داره زمانی که داشتیم درباره زاویه دید صحبت میکردیم این بحث رو بازش کردم که تله از نظر شما کجاست !.
با توجه به قوانین سایت virgool نمیشه اینجا کامل و شسته و روفته گفت ولی برای اینکار لازم دارید یک درس روانشناسی رو لااقل خونده باشید یا کمتر لااقل چنتا کتاب درباره ش خونده باشید یا ....
ر.م: با شناسایی جامعه ی هدف نیازه به شناسایی نقاط ضعف ، نقاط قوت ، آماده سازی وعده ها ، کمبود ها و متن تاثیری هست .
پ.ن : اگه دقیق تر میخواید واقعا سخته که بفهمید بسته به شرایط نیاز های بالا چیا هستن .
جواب دادن به این سوال سخت نیست چون هنوز هدف در مرحله باور به سر میبره مثل این میمونه که من به شما بگم توی باک ماشینتون اگه سنگ رو بندازید بنزین کمتری مصرف میکنید یا بیشتر بنزید دارید ، شما میتونید قبول کنید میتونید رد کنید . میل خودتونه با منطق به قضیه نگاه کنید یا فقط کور کورانه پیروی کنید . ولی اگر من قضیه رو برای شما روشن کنم که وقتی سنگ در باک ماشین شما هست حجمی رو اشغال میکنه و این باعث میشه در درجه های پشت فرمون به مانشون بده بنزین بیشتری هست .
مثال بالا برای این پرسش خیلی کار آمد نیست ، پس بدون مثال : خیر ،چون برای عقیده پیدا کردن به چیزی باید خیلی چیز های دیگه رو فدا کنی پس برای برگشت میشه گفت دیره ... البته که خب بازم احتمالش هست ، چون احتمال دیگه.
ج.پ : اگه دیدین کسی سریع تغییر عقیده داد بدونید یا تظاهر میکنه زامبی جذام هست یا حذب باد هست که خب آدمای ...... هستن ( جای خالی رو خودتون میتونید پر کنید .)
99.99% مواقع این اتفاق نمیفته ولی خب 00.01% هم یه آمار نسبی هست. البته حذب بادی هارو فراموش نکنید این آمار برای اونا صدق نمیکنه .
خب این به جوانب زیادی بستگی داره . ولی چرا میشه .
ساده بگم با توجه به اینکه ممکن این پست رو افرادی ناشایسته بخونن و ازش برای افکار های پلید استفاده کنن. شرمنده ولی گفتن و توضیح دادن هرکدومش مساوی با مسلح کردن یه مریض روانی
خب امیدوارم که از خوند و فهمیدن لذت برده باشید .
