انگار همین چند وقت پیش بود که با چندتا از بچه های انجمن علمی دانشگاه گیلان و چندتا از دوستای صمیمی خودم، تیمی رو با اسم "نوین فناوران" تشکیل دادیم و اولین رویداد استارتاپی در حوزه گردشگری رو در استان گیلان برگزار کردیم. دقیق بخوام بگم، فروردین 1395 بود که برای برگزاری رویداد استارتاپ ویکند گردشگری دانشگاه گیلان دور هم جمع شدیم.
چقدر اون روزا جذاب بود. خود من قبل از این رویداد توی چندتا رویداد استارتاپی شرکت کرده بودم اما این اولین بار بود که خودمون برگزارش می کردیم. خدارو شاکرم که بخاطر فعالیت در انجمن های علمی، با برگزاری رویدادها نا آشنا نبودیم و حداقل داشته هایی رو از نیاز شرکت کنندگان تا طریقه صحیح اطلاع رسانی به مخاطبین هدف میدونستیم.
اما از اون جالب تر اینه که بدونید، از اون تیم 10 نفری، یسریا از تیم جدا شدن و یسریا محل زندگیشون عوض شد که باعث شد بشیم 4 نفر. اما دوباره قوی تر برگشتیم و یه تیم ثابت 7 نفری ساختیم. الان که باهاتون حرف میزنم، این 7 نفر هنوزم باهمدیگه هستیم و داریم کلی کارای باحال انجام میدیم.
از خرداد 95 تا الان، بیش از 7 تا رویداد استارتاپی و 4 تا کارگاه چند روزه مهارت افزایی، نتیجه فعالیت های ما در اکوسیستم استارتاپی کشور بوده که هم بهش افتخار می کنم، هم خوشحالم که این کار رو با حضور این بچه ها انجام دادیم.
اما چیزی که توی این نوشته میخواستم بگم اینجاست. هسته اصلی این تیم وقتی 10 نفر بودیم، یه جمع 3 نفره بود که الان دو نفرشون دیگه حضور ندارن... میخوام اینجوری فرض نکنید که حتما رفاقتمون کم عمق بود یا اتفاق ناگواری پیش اومد! نه. یکی از اون افراد رفیق 14 ساله من بود و اون یکی رفیق 4 ساله. توی شروع کار نوین فناوران حتی باهمدیگه یه خونه گرفتیم و باهم یجا زندگی می کردیم...
اما هرکدوم بنا به دلایلی ک ربطیم به کار تیمی نداشت، رفتن و شرایط خیلی سختی رو رقم زدن. مهم ترین چیزی که باعث موندگاری نوین فناوران شد، بازم خود تیمش بود. تیمی که به سرپرست و مدیر خودش اعتماد کرد، ازش خواست بمونه و این اسم رو حفظ کنه. نمیخوام بگم ترکوندیم، ولی بحرانی رو پشت سر گذاشتیم که میتونست به راحتی باعث انحلال تیم بشه. وقتی هسته اصلی تیمتون رو از دست میدید، یعنی قسمت عمده ای از برنامه ریزی ها، فعالیت های تقسیم شده، جلسات، پیگیری ها و ... روی دوش شماست و این میتونه خیلی وحشتناک باشه وقتی حس کنی توی سخت ترین شرایط، و دقیقا زمانی که وقت گل زدنه، باید بری توی لاک دفاعی و قسمت عمده ای از کارها رو خودت انجام بدی...
امروز وقتی به گذشته فکر میکنم، وقتی به دنبال این می گردم که چه چیزی باعث موفقیت در تصمیم گیریمون شد، واقعا یک دلیل تنها رو پیدا نمی کنم. هم بچه های تیم همه جوره پای کار موندن، هم خود من سعی کردم انقدر از فرصت ها و پتاسنیل های استان گیلان استفاده کنم که این تیم سرپا بمونه. هرچی که بود، این تیم تا الان بهتر از قبل پابرجاست و این از همه چیز مهم تره.
تیم ما بعد از برگزاری رویدادهای مختلف، با دانشی که کسب کرده بود، برای شرکت هپی لند، اقدام به راه اندازی فروشگاه اینترنتی کرد. جالبه بدونید که چجوری میشه با مدیرعامل بزرگترین گروه کارخانجات پوشاک کشور مذاکره کرد و نظر مثبتش رو برای شروع همکاری با یه تیم جوون جذب کرد. در نوشته بعدی بیشتر درباره تجربه کاریمون توی فروشگاه اینترنتی هپی لند و طریقه مذاکره با این مجموعه حرف میزنم.
اولین نوشته بود و یکم شلخته نوشتم. اگه نظری دارید بنویسید، خوشحال میشم بخونم و بیشتر ازتون یاد بگیرم.