محمد تاجیک
محمد تاجیک
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

این که میگن به فنا رفته یعنی کجا رفته ؟

چه چیزی بهتر از اینکه سال جدید را با «امید» شروع کنیم؟ این ماه می‌توانید کتاب‌هایی درباره‌ی امید بخوانید؛ کتاب‌هایی که توضیح می‌دهند چرا امید ضروری است؟ یا آن‌هایی که امید داشتن را یادتان می‌دهند یا آن رمان‌هایی که شخصیت اصلی‌شان با آبیاری نهال امیدش توانسته به آنچه که می‌خواسته برسد.

اگر به تغییر و دگرگونی فکر می‌کنید و در میان انبوه خبرهای تلخ، به منبعی برای الهام و شادی نیاز دارید. اگر به کمک فکری و یا فلسفه‌ای برای بهتر زیستن نیاز دارید، با مارک منسن در کتاب همه چیز به فنا رفته، همراه شوید.


بخشی از کتاب همه چیز به فنا رفته

همه‌چیز با یک سردرد شروع شد.

«الیوت» مردی موفق و مدیر اجرایی یک شرکت بزرگ بود. همکاران و همسایگانش او را دوست داشتند. او همسر، پدر و دوستی مهربان و خوش‌اخلاق بود که تعطیلاتش را لب ساحل می‌گذراند.

البته همیشه سردرد داشت. نه از آن سردردهایی که با خوردن مسکّن خوب شوند؛ بلکه به‌قدری شدید که انگار مغزش را متلاشی می‌کردند. مثل این بود که کسی با مشت به پشت حدقهٔ چشم‌هایش بکوبد.

الیوت برای بهبود سردردهایش مصرف دارو، کم کردن استرس زندگی و سخت نگرفتن مشکلات را امتحان کرد، ولی سردردها ادامه پیدا کردند و حتی بدتر نیز شدند. مدتی بعد به‌قدری اوضاع وخیم شده بود که شب‌ها نمی‌توانست بخوابد و در طول روز هم نمی‌توانست کار کند.

درنهایت به پزشک مراجعه کرد. پزشک او را معاینه کرد و پس از انجام یک‌سری آزمایش، خبر بد را به اطلاع او رساند: او در لوب فرونتال مغزش یک تومور دارد. «می‌بینی؟ آن لکهٔ خاکستری را می‌گویم. خیلی هم بزرگ است، به اندازهٔ یک توپ بیسبال است.»

تومور را جراحی کردند و الیوت به خانه و محل کارش، نزد خانواده و دوستانش بازگشت. همه‌چیز خوب به‌نظر می‌رسید.

ناگهان اوضاع به‌هم ریخت. او در انجام کارهایش دچار مشکل شد. رسیدگی به کارهایی که قبلاً برایش آسان بودند، حالا نیازمند ساعت‌ها تمرکز و تلاش بود. تصمیماتی ساده مانند انتخاب رنگ خودکار، ساعت‌ها ذهنش را مشغول می‌کردند. کارهای ساده را اشتباه انجام می‌داد و برای چند هفته آنها را به همان حالت رها می‌کرد. برنامه‌ریزی‌هایش افتضاح شده بود، جلسات کاری را فراموش می‌کرد و هیچ کاری را به‌موقع تحویل نمی‌داد.

اوایل، همکارانش به دلیل شرایط سختی که پشت سر گذاشته بود، از سر دلسوزی، کارهای او را انجام می‌دادند. زیرا می‌دانستند همین اواخر توموری را که به اندازهٔ یک سبد میوه بود، از سر او خارج کرده بودند. اما پس از مدتی، انجام کارهای الیوت و بهانه‌های او برایشان طاقت‌فرسا و غیرمنطقی شد. «در جلسه با سرمایه‌گذار شرکت، غیبت کردی تا بروی منگنه بخری؟ شوخی‌ات گرفته الیوت؟ پیش خودت چه فکری می‌کردی؟»

بعد از ماه‌ها خراب‌کاری و شرکت نکردن در جلسات، حقیقت دیگر غیرقابل‌انکار بود. الیوت در آن عمل چیزی بیشتر از یک تومور را از دست داده بود، چیزی که از دید همکارانش، باعث شده بود خسارت مالی فراوانی به شرکت وارد شود. الیوت اخراج شد.


https://virgool.io/taaghche


این نوشته برای چالش کتابخوانی فروردین ماه 1402طاقچه تهیه شده است.


درباره ی نویسنده

مارک منسون نویسنده ی آمریکایی متولد ۹ مارس ۱۹۸۴ میباشد وی نویسنده ی آثار معروفی همچون "هنر ظریف بیخیالی" "همه چیز به فنا رفته" و "شاد بودن کافی نیست" میباشد و عنوان پرفروش ترین نویسنده را از نیویورک تایمز کسب کرده است کتاب پیش رو را به تمام کسانی که در روز های سخت زندگی به امید نیاز دارند پیشنهاد میکنم.

گفتار اندر داستان

در کتاب نگرانی های جامعه امروزی را به خوبی به تصویر کشیده و با شوخ طبعی و طنز خاص مارک منسون میتوان خیلی خوب با کتاب ارتباط برقرار کرد

کتاب سرشار از نکات فلسفی و روانشناسی میباشد و در بعضی بخش ها حتی با تفکرات فلاسفه ای همچون نیچه افلاطون و فروید و کانت اشنا میشود

در فصول ابتدایی به شکل زیرکانه ای به مشکلات جامعه پیش رو پرداخته شده و در ادامه نویسنده به نکاتی پرداخته و جمع بندی و نتیجه گیری را به خواننده واگذار میکند

میتوان گفت این کتاب همچون کتاب انسان در جستجوی معنا به لوگوتراپی میپردازد با این تفاوت که دکتر فرانکل بیشتر به بعد معنا و معنویت انسان پرداخته ولی منسون یکی از ترس های انسان که ترس از تنهایی و انزوا میباشد را نیز در نظر گرفته و به داشتن جامعه ای هم رای و دارای ارزش های مشابه با ما میپردازد در اصل خیلی گسترده تر به مباحث میپردازد

یکی از بخش های کتاب که برای من خیلی جالب بود ماجرای خودسوزی راهب بودایی ویتنامی تیش کوانگ دوک بود که میتوان گفت از تاثیر گذار ترین خودسوزی ها بوده است و شاید درک میزان تحمل این راهب در هنگام خودسوزی و مطالعه ی همین فصل شما را با ابعاد دیگری از رنج آشنا کند و تعاریف شما از واژگانی همچون آزادی رنج و اقتصاد و هوش مصنوعی را به چالش میکشد من با این کتاب مفهوم تازه ای از آزادی را برداشت کردم که بسیار جالب توجه بود

کارنامه

با توجه به نکات مفیدی که‌ از این کتاب یاد گرفتم فکر میکنم مستحق امتیاز ۵ باشد اگر بخواهم کتابی برای رهایی‌از مشکلات‌ کنونی جامعه به کسی معرفی کنم که همزمان از خواندنش و طنز مخصوص منسون لذت ببرد این کتاب یکی از بهترین هاست.

از برنامه ی طاقچه متشکرم که باعث شد این کتاب را مطالعه کنم.


نقل قول

  • هر چه دنیا بهتر شود ماهم چیزهای بیشتری برای از دست دادن خواهیم داشت هر چیزهای بیشتری برای از دست دادن داشته باشیم کمتر احساس میکنیم دلیلی برای امیدوار بودن داریم.
  • داشتن حق انتخاب بیشتر مارا آزادتر نمیکند بلکه ما را اسیر زندان این اضطراب میکند که بهترین انتخاب یا کار را کرده ایم یا ن. داشتن حق انتخاب بیشتر این احتمال را که با خود و دیگران به جای هدف، به عنوان وسیله رفتار کنیم، افزایش میدهد ما را بیشتر به چرخه های بی پایان امید وابسته میکند.


  • آزادی دروغین ما را روی تردمیلی به دنبال دستاورد های بیشتر قرار میدهد در حالی که آزادی واقعی، انتخاب آگاهانه برای زندگی با دستاورد های کمتر است. آزادی دروغین اعتیاد اور است هر چقدر که داشته باشید همیشه احساس میکنید که کافی نیست. آزادی واقعی ، تکراری ، قابل پیش بینی و گاهی کسل کننده است.



در ادامه کتاب های دیگری که درباره‌ی امید از سوی طاقچه پیشنهاد شده است را مشاهده میفرمایید، با انتخاب هر کدام میتوانید وارد صفحه آن کتاب در طاقچه شوید و مطالعه آن کتاب را همین الان با کد تخفیف Salam به عنوان اولین کتاب الکترونیکی با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت و شروع کنید.

برای آشنایی با کتاب‌های بیشتر می‌توانید پست «معرفی کتاب‌هایی درباره‌ی امید» را هم در وبلاگ طاقچه بخوانید.

چالش کتابخوانی طاقچهامیدناامیدیامیدواریناامید
یه آدم خیلی خیلی معمولی که کلی کتاب نخونده داره ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید