اگر جهان بهشت رفاه و راحتی بود. اگر سرزمینی بود که در رودهایش شیر و عسل جریان داشت. اگر هر مردی میتوانست بهراحتی و بدون هیچ رنج و مشقتی محبوبش را به دست آورد، انسانها یا از شدت ملالت و یکنواختی میمردند یا خودشان را به دار میآویختند.
دربارهی نویسنده
دنیل مارتین کلاین نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۳۹ میباشد وی در حوزهی داستانی، غیرداستانی و طنز به نویسندگی پرداخته است و از سال ۱۹۵۲ با همسرش فریک کویرین وویجست ازدواج کرد و تا سال ۲۰۲۰ در ماساچوست زندگی کردند؛ تا زمانی که سرطان یگانه همسرش را از او گرفت. از آثار معروفش میتوان به "افلاطون و پلاتیپوس به کافه میروند" و "سفر با اپیکور" اشاره کرد و در سال ۲۰۰۹ جایزهی نقرهی ادبیات داستانی کتاب سال مجلهی foreword را برای رمان "تاریخ اکنون" از آن خود کرد. در ادامه به یکی از آثار این نویسنده، "هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند" میپردازیم.
دربارهی کتاب
در طول تاریخ زندگی بشری احتمالا از مهمترین سوالات، معنای زندگی باشد. در دنیای مدرنیته این سوال بیشتر و بیشتر از پیش ذهن انسان جویای حقیقت را به خود مشغول کرده است که به راستی معنای زندگی چیست!؟ آنچه در پس هیاهوی مدرنیته گم شده چیست که انسان به دنبالش میگردد؟ به راستی زندگی معنایی دارد؟ این سوال و سوالات مشابه را میتوان در فلسفه بسیار یافت اما خواندن کتب مختلف و آشنا شدن با فلاسفهی گوناگون که در طول تاریخ زیستهاند ممکن است برای کسی که به تازگی با فلسفه آشنا شده کمی خارج از حوصله باشد در این کتاب کلاین تجربهی ۷۶ سال زندگی را به رشتهی تحریر درآورده و در این میان به فلاسفهی گوناگون رجوع میکند و آنچه از آنها برداشت کرده را با تجربیات خود آمیخته است این کتاب شروعی برای علاقهمندان به فلسفه است اگر دوست دارید فلسفه را آغاز کنید اما برایتان مثل یک غول بزرگ است که از شروعش میترسید این کتاب یک پیشنهاد عالیست. با این کتاب با نویسندگان و فلاسفهای همچون کامو، شوپنهاور، سارتر، جاشوا گرین و ... آشنا خواهید شد.
امتیاز
برای شروع فلسفهخوانی این کتاب بسیار مطلوب و لذتبخش است و دریست به سوی فلسفه، برای آشنايی با فلاسفهی مختلف و نمونهای از آمیختن تجربیات زندگی با فلسفه، اما ممکن است گاهی بعضی بخشها نظر خود فیلسوف از بحث مورد نظر چیز دیگری باشد، با این حال ارجاع مطلب مورد نظر و استفاده از آن در زندگی روزمره نمونهایست از آمیختگی زندگی با درسهای فلسفی که هر شخص میتواند خودش در زندگی از این نمونه ها در ابعاد وسیعتری استفاده کند، در مجموع کتاب بسیار خوشخوان است من این کتاب را با ترجمهی حسین یعقوبی خواندم که ترجمه روان و بدون اشکال بود. اگر زمان کافی برای مطالعه ندارید میتوانید صوتی این اثر را با صدای وحید رونقی در طاقچه شنوا باشید امتیاز من به اثر فوق ۴ میباشد.
نقل قول
بچه که بودم مرتب فکر میکردم وقتی بزرگ شوم زندگیام چهطور خواهد بود. بعدتر در سنین نوجوانی به این فکر میکردم که بعد از فارغالتحصیلی زندگیام چه شکلی خواهد شد و همینطور زندگی گذشت و ادامه پیدا کرد. زندگیام را یک جورهایی آب بستم بهش. رالف والدو امرسن اشارهی خوبی دارد که در مورد زندگی من یکی خوب مصداق دارد: «ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.»
از افراد گوناگونی شنیدهام که ادعا میکردند مذهبْ پناهگاه ایمن افراد سادهلوح و افیون تودههاست. در همنشینی و همصحبتی با افراد تحصیلکرده که خود را روشنفکر و دارای ذهن باز و فارغ از هرگونه تعصب ذهنی میبینند اغلب میبینم که از افراد مذهبی به عنوان افراد سادهلوح و زودباوری یاد میکنند که خودخواسته برای رفع یک نیاز روانی، خودشان را دستخوش و گرفتار یک توهم بزرگ کردهاند. به طور خلاصه اعتقاد آنها این است که بیخدایی تنها مذهب واقعی و صحیح جهان است. شنیدن حرفهای این دسته افراد به اندازهٔ شعارهای افراطیون خشونتطلب مذهبی مرا آزار میدهد.
لذت چیزی را که در اختیار داری، با آرزو و میل چیزی که نداری ضایع نکن. به خاطر داشته باش چیزی که اکنون داری، چیزی بوده که زمانی آرزوی داشتنش را داشتی.
برای داشتن یک رابطهٔ طولانی و پایدار باید کسی را پیدا کنید که بتوانید در کنارش خودتان باشید و او هم بتواند در کنار شما خودش باشد و این خودتان بودن و خودش بودن منتهی شود به مجاورت و نزدیکی سالم و سازنده.
ما همیشه در حال آماده کردن خودمان برای زندگی کردن هستیم اما هیچوقت زندگی نمیکنیم.
عشق نه خیر است نه زیبا اما زشت و شر هم نیست. عشق پیوند جهان محسوس و جهان ابدی است. عشق میلی است برای رسیدن به کمال و جاودانه نمودن این کمال. نوع پستتر آن میل به زادوولد کودک و نوع والاتر آن میل به پخش علم و معرفت است.
شاید همهٔ ما باید کمابیش رنج و سختی بکشیم تا به انسانهایی کامل بدل شویم. مانند رنج و هراسی که از مرگ آگاهی عارضمان میشود یا آگاهی از محدودیتها، از نقایص شخصیتی و نتوانستنهایمان. بدون این آگاهی شاید چیزی بیشتر از حیواناتی سرخوش و بیقیدوبند نباشیم و زندگیهایمان از دیدگاه هستیشناسانه سطحی ارزیابی خواهد شد.
خوبی کردن نهتنها اتلاف وقت و منابع است بلکه در رسیدن به هدفمان وقفه ایجاد میکند و حتا به رقبای ما این فرصت را میدهد که ما را مغلوب کنند. از این موضوع اطمینان داشته باشید اگر از فرصتی که برای از پشت خنجر زدن به آنها دارید استفاده نکنید آنها برمیگردند و در استفاده از خنجرشان درنگ نمیکنند.
زندگی شاید آن جشنی نباشد که فکرش را میکردیم اما حالا که به آن دعوت شدهایم بگذار تا میتوانیم برقصیم.
فقدان و از دست دادن، ارزش چیزها را برای ما آشکار میکند.» «هر روز یک زندگی جدید است.» «هر برخاستن و بیدار شدنی یک تولد نوین است. هر صبح زیبایی یک جوانیِ کوچک است. هر استراحت و آرمیدنی یک مرگ کوچک است.
فکرش را بکنید اگر به این باور برسیم که معمارِ سرنوشت خود هستیم و بعد براساس این اندیشه در زندگیمان به جایی برسیم که حالوروز خوب و خوشی نداشته باشیم چه کسی را غیر از خودمان میتوانیم مقصر قلمداد کنیم؟ یقهٔ چه کسی را میتوانیم بگیریم؟
گاهی اوقات از خودم میپرسم «چی میشد اگه میشد روزهایی که قوه و بنیهش رو داشتم و حواس پنجگانهم بهتر و کاملتر کار میکرد از زندگی بیشتر لذت میبردم؟ آیا زندگیای که تجربه کردم زیباتر و پُربارتر میشد؟» چنین افکاری تنها منتهی به حسرت میشود. و در این موضوع با وودی آلن همعقیده میشوم که میگفت «بزرگترین حسرت من در زندگی این است که چرا کس دیگری نیستم.
ماه آخر از چالش کتابخوانی در سال ۱۴۰۲ این فرصت را ایجاد میکند تا تجربهی مطالعهی چنین کتابهایی در باب معنای زندگی را داشته باشید:
با انتخاب هر یک از این کتابها میتوانید وارد صفحه آن کتاب در طاقچه شوید و مطالعه آن کتاب را همین الان با کد تخفیف Salam به عنوان اولین کتاب الکترونیکی با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت و شروع کنید.