اگر،اگر تنها بدون گفتن من میفهمیدی که چقدر عاشقتم..
اگربدون گفتن من مال من میشدی
اگرزیبای من آرامش شب هایم میشدی...
اگرجذاب من عاشق مردانگیم میشدی...
موفرفری من اگر دستم را میگرفتی...
هرشب به یادت تو شب را تمام با یاد تو روز را شروع میکردم...
برای تو دراین شرایط همه چیز را تامین میکردم...
با تو برای تو دنیای دونفری میساختم...
اگر با زبان لالم عاشقم میشدی...
زبانم لال نکند برگ پاییز باشی در دل نشینی یک لحظه بروی...
تولدت را جشن میگرفتم آهای مهر ماهی تو بین بقیه تکی؟ آخه همه مهر ماهی ها عاشقن تو عاشق من نبودی یا اصلا عاشقی بلد نبودی...
اهای راستی تولدت مبارک عه یادم نبود تو مال من نیستی...
راستی من بهمنی ام...
شایدمن شاید من بودم باعث اینکه الان ندارمت آخه من اهل عاشقی نبودم آخه من کی کسی را داشته ام؟
آخه گلم میدونی من توزندگیم هیچکس نداشتم...............
آخه گلم من تو زندگیم کسی رو بدست نیاوردم....
همیشه شعر میان جمع هایم این بود من دلم آنجا جسم دراینجا حیران....
آخه من کسی رو سایز خودم پیدا نکردم تا به او بگویم...
من اهل عشق دریک نگاه نیستم تا آرام آرام مارا خوردی...
تو مرا گرفتی تمام من برای من برای تو برای من بی تو؟
میدانی حال نمیدانم چه کنم...
فریاد جرئت نداشتنم را بزنم...
یا فریاد ندیدن تورا...
اگر با زبان لالم مرا خواسته بودی اجابت کرده بودی خیالت راحت بود که کسی را دارم که جز من به کسی دل که که هیچ چشم نمیدهد...
حال میان دوراهی که خود چهار راهی است قرار گرفتم...
بگویم اگر پسم زنی چه؟
نگویم گر سرزنش کنم خود را چه؟
میدانی پسر که عاشق میشود مادرش خبردار میشود...
مادرم میگوید تو خوب نیستی اما من چقدر تورا خوب پنداشتم...
(:
نمیدانم چه کنم شاید رقص کنان خنده کنان تورا ول کنم...
شاید راز دل افشا نکنم....
شاید شاید اصلا شبی دیوانگی بزند به سر بگویم حرف دلم را..
شاید نداشتنت را زندگی کنم...
شاید رویای داشتن تورا شب و روز تکرار کنم..
06:06 PM تویی یعنی؟
18:18 ساعت 24 ساعته ایران(:
شاید خودم را قرنطینه کنم
شاید خودم را بخاطر لال بودنم تنبیه کنم...
اما میان ندانسته هایم یک چیز را دانسته ام که تورا دوست داشتم...
آرزویی کنم که خوشخت شوی چه با من چه بی من...
آرزوی میکنم پسری لال نباشد...(:
باتو بی تو زلال زندگی را خواهم چشید...
اما نمیدانم کی کجا و چه کسی جای تورا خواهد گرفت....