Mr Sami
Mr Sami
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

داستان زندگی،وقتی که منوساخت...(1)

سلام ممنونم که نوشته منو برای خوندن انتخاب کردی من زندگی پرفراز نشیبی داشتم که باعث شده یه سبک زندگی رو قبول کنم که حس میکنم بهترینه ولی،شایدم نباشه اما برای من بهترینه.
دوقسمتی آماده شده است که قسمت دوم را در لینک زیربخوانید.

https://virgool.io/@mrsami/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D9%86%D9%88-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA2-lnluwcdbevfg


خوب من ازاون طفولیت با یک معلولیت گوش متولد شدم که اسم علمی که دارد"اوریکولوپلاستی"وبه کاشت لاله گوش مربوط میشه...یعنی فرد مبتلا گوش بیرونی و مجرا نداره.عجیبه نه همه همین فکررو میکنند(: اما ای کاش...
خوب من اون اوایل که دیدم وحس کردم شکل و شمایل خودم را ودرک کردم که عادی نیستم خیلی اذیت شدم.
ایران،جایی که من هستم برای ادمایی که عادی نیستن جای سختیه:) (اره منم گله دارم...)

ایران وطنم کجا چنین شتابان گذاشتی من را در این مخروبه گاه
ایران وطنم کجا چنین شتابان گذاشتی من را در این مخروبه گاه


دوران ابتدایی را که میخواستم بگذرونم و به قول معروف ثبت نام کنم برای تحصیل با مشکلاتی اعم از اینکه این معلول،باید بره مدرسه استثنایی و ما ثبت نامش نمیکنیم جایی برای این ادم توی ادمای عادی نیست.
خلاصه برای سنجش اینکه میتونم در زمره ی ادمای عادی باشم(عجیبه نه؟؟) ویا نه.
به مرکز سنجش مراجعه کردیم خانمی بدون بررسی ها وبااتکا به دیدن من به مادرم گفت که بایدبه استثنایی مراجعه کنید.مادرم در جواب این حرف گفت که این پسر تست شنوایی داده است و سالمه لاله گوش نداره فقط همین .خلاصه توی گیردار قضیه یک دکتر آقا وارد شد و قضیه را پرسید وگفت که حق با خانوم است ومن را برای تست به سمت اتاق خانمی برد تا سنجش شوم و اون خانوم پس از سنجش گفت بخاطر هوش زیادش میتونه بره به مدرسه عادی یعنی اگر اون خانم آقا نبودند من باید در مدرسه استثنایی ها قرارمیگرفتم... و معلوم نبود که.....

وارد مدرسه شدیم دوباره برای اینکه ثبت نام کنم ،ثابت کنم معلول نیستم فقط متفاوت تر از بقیه هستم...چه جالب...
باز هم اگر مدیر مدرسه نبود من باید به کجا حیران میشدم،نمیدونم.اما اگر معاونین حضور داشتند من اصلا از تحصیل محروم میشدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون هیچ مدرسه ای ثبت نامم نمیکرد....

خوب هفت خان رستم رد شد و من وارد شدم اما بیاکه زکی. از اون روزا افتاد مشکل ها.
درمیان انبوهی از پسر بچه هایی که من رو ادم فضایی میدیدن ومسخرم میکردن و من نمیدونستم باید تقصیر کی بندازم و چرا اصلا این شد زندگیممم.

بیا جای من باش دودقیقه فرض کن
بیا جای من باش دودقیقه فرض کن


همون مسخره کردن ها،رو هم زیاد شدن و از من،ادمی ساختن که حالا از خودش بدش میادو دوس داره اصلا تو خونه بمونه درس نخونه اما نمیدونم چی باعث میشد تحمل کنم...ادامه بدم.

هی هرروز،هرروز روند ادامه دار شدو من رو تبدیل کرد به آدمی که نمیشناختم وقتی جلو آینه ای بودم.ادمی که فقط از دار بچگی افسردگی رو به دوش کشیدوعصبانیت رو تو چشاش میخونی وقتی از خواب بیدار میشه...وهرروز صبح فریاد گوش نواز تنهایی رو حس میکرد اخه کسی باهاش دوست نمیشد....(:

افسردگی/تنها کند خودرا بغل تا نکشد منت احد
افسردگی/تنها کند خودرا بغل تا نکشد منت احد


شکل شمایلی برای خودم درست کرده بودم برای اینکه نبینن گوشم رو و خیلیا به اشتباه درمورد جنسیت من مینداخت خخخخخ.پسرم بخدا..

اره مردم ایران سخته لطف کنید فرهنگ بچه های خود را بالا ببرید لطف کنید به یه معلول جوری نگاه نکنید تا فکر کنه فضایی هستش لطف کنید ومسخره نکنید
لطف کنید و با فرهنگ باشیم.
فقط به اصالت 2000ساله خودمون ننازیم و نشانگر هم باشیمممم...

اما پدرمادر ها پشت بچه های خودتون باشید انقدر خوبی خوشی بهش بدید تا بتونه با اون حجم از بیشعوری کنار بیاد نذارید تنهایی رو حس کنه.

کسی جواب میده ؟؟؟
آیا ایران وطنم جایی واسه کودک مثل من نیست؟؟؟؟
آیا ما همون انسان های با تمدن هستیم؟؟؟؟؟
تقصیر کیست آنگونه زندگی؟؟؟؟؟؟خودم؟؟؟؟مردمم؟؟؟؟خدایم؟؟؟؟؟؟؟؟ کدام یک؟؟؟؟؟

بزرگ شدم و براساس اون زندگی اخلاقیاتی رو برداشتم.امروز که نگاه میکنم میبینم چطور به این جایی که هستم رسیدم عجیبه عجیب بار ها عجیب تر از یک فضایی (: ...

جای من بودیدچیکار میکردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟چه کسی رو مقصر میدونستید؟؟؟؟؟؟؟؟

زندگی یک معولمعلولیتفرهنگچند خواهش
توحتی نمیتونی دنیای منو تصور کنی چه برسه،درکش کنی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید