آیا تا کنون در مورد بازار مالی فکر کردید. اصلا این بازار مالی چی هست؟
- خوب شاید در همین اول بگوید جاییست که از دو گروه خریدار و فروشنده تشکیل شده است.
هممم... درست هست اما ماهیت آن چیست؟
- باید بگویم با اینکه روزهای زیادی را در بازار مالی گذراندم، پاسخ درست را نمی دانم!
ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است! بنده "مستر تریدر | Mr. Trader" در ادامه چهره واقعی بازار را برای شما فاش میکنم تا بدانید با چه موجود عجیب و غریبی روبرو هستید.
خوب برای پاسخ به آن باید بگویم، بازار چکیده ای از ذات و منش انسان هاست. وقتی حرف از انسان ها میزنم منظورم همه آنهاست با تمام اخلاق و بینش‌های گوناگون. فکر کنید کسی که ماشین خود را فروخته، کسی که تازه با 100 دلار شروع کرده، کسی که کارخونه دار هست، کسانی که شرکت‌های سرمایه گذاری دارند یا کسی که یک معامله گر منفرد حرفه ای هست.
تمام این گروه ها و هزاران تیپ دیگر همگی در بازار حضور دارند و هر کدام بینش متفاوتی دارند، حال به من بگوید اگر این افرادها را در یک مکان و زمان جمع کنیم و از تمام آن ها بپرسیم که "نظر شما در خصوص جهت بعدی بازار چیست"، توقع دارید چه جوابی بشنوید؟
مسلما هر جوابی هم که بگویند، اما هیچ وقت همگی با هم اتفاق نظر نخواهند داشت. حال تمام این افراد را در مکان و زمان متفاوت پخش کنید، هر کدام با شرایط خاص خود، و مجدد همان سوال را بپرسید؟ جواب ها باز متفاوت تر خواهند شد چون شرایط در مقایسه با ابتدا متفاوت تر شده است.
در همینجا پی میبریم که بازار از تک تک ما انسان ها تشکیل شده است، با فکر، رویکرد و احساسات گوناگون. آیا می توان در این بازاری که این همه اختلاف نظر وجود دارد پیشبینی صحیح انجام داد؟ آیا با این همه تفاوت می توان پی برد که جهت بعدی بازار چیست؟
به گفته برخی از بزرگان، بازارها در اکثر مواقع ماهیت تصادفی دارند. یعنی همه چیز تصادفی است. حال سوالی که پیش میاید، پس چطور در این بازار تصادفی برخی سود می کنند؟! مگر می شود با بازی ای که نتیجه‌های آن تصادفی است سود برد؟!
در پاسخ باید بگم که بله میشود، همانطور که گنجینه‌های کازینوها روز به روز پرتر میشود. بگذارید این قضیه را با آزمونی برای شما اثبات کنم:
فرض کنید یک بازی اختراع کردید (مهم نیست چه بازی) در هر صورت این بازی باید شامل یک سری نتایج باشد. اگر قوانین بازی رو طوری طراحی کنید که بتوانید نتیجه‌های احتمالی را لیست کنید و به هر کدام بسته به احتمال اتفاق افتادن آن از 0 تا 100 نمره بدهید. نتیجه ها به این صورت میباشد:
احتمال وقوع نتیجه A برابر با 50%
احتمال وقوع نتیجه B برابر با 30%
احتمال وقوع نتیجه C برابر با 20%
حال نتیجه ی A که بیشترین نمره را آورده است، احتمال پیش آمدن آن بیشتر از بقیه است. دقت کنید از کلمه "احتمال" استفاده کردم این بدان معناست که نتیجه اول با بالاترین امتیاز، همچنان احتمال اتفاق نیوفتادن آن وجود دارد.
حال بیاید همین آزمون را به تعداد 1000 بار پشت سر هم انجام دهیم و نتایج را یک بار پیش خود مرور کنیم.
احتمال پیش آمد نتیجه A برابر با 500 مرتبه
احتمال پیش آمد نتیجه B برابر با 300 مرتبه
احتمال پیش آمد نتیجه C برابر با 200 مرتبه
همانطور که مشاهده میکنید احتمال پیش آمد A برابر با 500 مرتبه است و از احتمال پیش آمد B و C نیز بیشتر است. پس آیا خودتان را برای زمانی که نصف معاملات شما به ضرر ختم شود آماده کرده اید؟
حال با توجه به گفته‌های بالا، بالاخره پس بازار تصادفی هست یا نیست؟
در پاسخ باید بگویم بله بازار به شدت تصادفی هست و اگر خوب بازار را درک کنید متوجه شدت تصادفی بودن آن خواهید شد. اما در این دریای احتمالات و تصادفات ما باید با زبان خود بازار با او صحبت کنیم چون بازار به جز زبان غیر منطقی و احتمالات چیزی سرش نمیشود! ما باید سکه مان را پرت کنیم و منتظر بمانیم پیشامدی که منتظرش هستیم برایمان پیش آید.
در واقع بازار به افرادی که به چشم یک موجود منطقی به اون مینگرند، سیلی محکمی خواهد زد.
ماهیت بازار به شدت پیچیده است اما همان که بدانیم مطنقی نیست و باید با زبان احتمالات با او صحبت شود خود کار بزرگی است. معامله گری که به این درک نمی خواهد برسد و دیدگاه و منش خود را نسبت به بازار تغییر نمیدهد، همواره در پی سیلی خوردن از بازار هست. چنانچه گویی خود خبر نخواهد داشت که با این سیلی زندگی میکند. چون که نمیداند چرا سیلی می خورد. پس روز به روز ایراد از دانش خود گرفته و به آن اضافه تر میکند. اما در واقع خود را وارد منجلابی بزرگ تر کرده و در آن غرق می کند. چرا؟! مگر کسی که در پی دانش است خطا کرده؟
- در پاسخ باید بگویم که در این مورد بله، زیرا بدون شناخت از ماهیت چیزی که ساعت ها و روز ها در آن سپری و کسب درآمد می کنیم، مانند پیاده روی بر روی بند با چشمان بسته است. هم اکنون زمان آن رسیده که مساله را از حالت کلی به جزیی تبدیل کنم.
حالا چه موقع بازار دوست ماست:
با اینکه خیلی گفته ها در ذهم هست و از حوصله مقاله خارج میشود، باید این را به شما بگویم که اگر برنامه معاملاتی تست شده ای داشته باشید که از هر 10 معامله شما را به 5 معامله سود آور نزدیک کند و بتوانید همیشه یک مقدار ثابت از ریسک را بر روی کل سرمایه خود اعمال کنید و ضررهای خود را در جا ببندید و به سودهای خود اجازه رشد دهید، آنگاه می توانید همیشه از بازار سود مستمر کسب کنید.
افرادی که به صورت آنی جلوی ضررهایشان را نمی‌گیرند و به امید برگشت بازار می‌نشینند، بعدا با قبول ضرر بیشتری از بازار بیرون می آیند.
چرا که بازار تصادفیست پس ممکن هست 10 معامله اخیر شما به این صورت باشد:
حد ضرر، حد ضرر، حد ضرر، سود، حد ضرر، سود، حد ضرر، حد ضرر، سود، سود
نتیجه: 6 حد ضرر و 4 سود
حال با فرض اینکه میزان ریسک به ریوارد شما 2:1 باشد (یعنی به ازای بدست آوردن هر 2 دلار، فقط1 دلار را به خطر انداختید) پس 10 معامله اخیر شما را بدین گونه می توان نوشت:
(-1) , (-1) , (-1) , (+2) , (-1) , (+2) , (-1) , (-1) , (+2) , (+2)
نتیجه: برایند حاصل از 6 عدد (منفی 1) و 4 عدد (مثبت 2) برابر است با +2
پس شما حتی با 6 معامله ای که به ضرر ختم شد هم توانستید سود کسب کنید. حال متوجه شدید چطور باید با زبان بازار، با اون صحبت کرد؟ مادامی که معاملات شما سری حد ضرر را پشت هم می گیرند و روحیه شما را در هم می شکند، زانو بر بقل نزده و گریه نکنید ! زیرا شما همچنان با ماهیت بازار آشنا نشدید. سعی کنید به درجه ای برسید که بتوانید در هر شرایطی مانند یک روبات بدون عاطفه و احساس برنامه معاملاتی خود را دنبال کنید. زیرا این دنبال کردن و پایبندی به برنامه است که سود آوری مستمر ازان شما خواهد کرد نه علم و دانش بیشتر!
توجه کنید که سخن من با معامله گرانی هست که هم اکنون برنامه معاملاتی دارند که در گذشته آن را تست کرده اند و نتایج خوبی کسب کرده اند اما در گرفتن سود مستمر از بازار دچار مشکل هستند.
ما در بازار 3 نوع نمودار موجودی حساب داریم که با شخصیت و برنامه معاملاتی رابطه مستقیم دارد. به این سه نوع نگاهی بندازید:
معامله گر حرفه ای بدون شناخت با بازار:
آن ها با برنامه معاملاتی خود سودهای خوبی میکنند، اما ترس بر آن ها همیشه غلبه میکند به همین خاطر روند یکنواخت نموداری بر حساب کاربری آن ها غلبه دارد و آن ها به ضررهای خود اجازه رشد می دهند.
معامله گر تازه وارد:
آنها بدلیل اینکه نه برنامه معاملاتی دارند و نه شناخت و تجربه کافی از بازار، سودهای تصادفی کسب می کنند اما در نهایت ورشکته میشوند.
معامله گر حرفه ای و آشنا با بازار:
این معامله گران همان 10 درصد معروفی هستند که همیشه سخن از آن ها میشود. آن ها سود مستمر دارند و به ضررهای پی در پی خود اجازه رشد نمی دهند، به همین دلیل همیشه جهش‌های صعودی بر موجودی حساب آن ها رویت می شود. در واقع آن ها بیشتر معاملاتشان به ضرر ختم میشود و فقط منتظر شکار آن لحظه ای هستند که بتوانند با سوار بر موج، منتظر دستور بازار به خروج باشند.
