
تعدادی از ادوات ترابری در تصاویر بالا بیشتر شبیه مراقد مطهر! هستند که به صورت سیار در معرض روئیت زوار و طوافین قرار دارد. آنقدر نقش و نگار و زلمزیمبو و زینت افزوده به بعضی از ماشینها آویز میشه که از کارکرد اصلی گاهی فاصله میگیرند.


نمونههای وطنی رو احتمالاً خاطرتون هست. از عکس بسنتی و ویجی گرفته تا شکیلا و حمیرا و هایده و داریوش و ابی و ستار. با ظرافت خاصی در جداره داخلی ماشین جاساز میشدند. تصویر دو فقره چشم و گوگوش سیاه قلم و دختر سرخپوست پشت اتوبوس گرفته تا خاج و پیک و خشت و دل، همگی چهارچرخهای ریز و درشت و سه چرخه و حتی موتورسیکلتها رو توی خیابون مزین میکردند. ماشیننوشتها امروزه طرفدار بیشتری دارند.

در مسیر منزل تا محل کار که بخش زیادی را از کمربندی آزادگان باید طی کنم، انواع مختلف این ماشیننوشتها رو مرور میکنم.
یکی از شاهکارهای صنعتی تولید شده توسط بشر و البته بالاتر از استانداردهای جهانی، با زِوارِ در رفته و شیشه عقب شکسته و آینه بغلی که با جانفشانی مشترک مفتول و چسب و تکه پارچه و دعای خیر مادر سر جایش حبس شده بود، با فونت تلفیقی که بنظر از نستعلیق و خطوط ژاپنی دهه شصتی وام گرفته شده بود درشت نوشت:
بیمه سد بیبی فیروزه.
کارگذار بنظر با وجود بدعهدی نسبت به تعهداتش همچنان مورد اعتماد مراجع قرار داشت.

پشت یه یدککش نوشتن جورکش. یه روز یکی دیگهشون دیدم که نوشته جاکش. هر روز میبینم که هر دوشون شریف و پاک ماشینهارو از اتوبان میکشن میبرن یه جای دیگه. راننده و ماشین رو یکجا میکشن میبرن ;) پول خوبی هم میگیرند. از شیر مادر و نان پدر حلالتر.

اگر دیدید پشت یه وانتبار نوشته:
یه بارم به ما بده، چی میشه مگه؟ (به همراه درج شماره تلفن)
دروغ میگه، تله است. حتی یک بار هم بهش ندید!
یه سمند هم پشت نوشته: تک پَر عاشق. هر روز یه گوشه دنج پاتوق میکنه و به نیازمندان توی ماشینش خدمت میکنه. در زمینهی احیای جانها تخصص داره. همزمان هم ماساژ قلب انجام میده و هم تنفس دهان به دهان.
اجرش با جان و جانیها.
همتون این جمله رو خوندید:
منمشتعلعشقعلیم.
یه نیسان که آبی هم نبود اینو پشت ماشین نوشته بود. به آرزوش رسیده بود. راست میگفت. کپسول ترکونده بود و مشتعل شده بود و ملت در تلاش بودن که از سوختن منصرفش کنند.
«وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» رو هم بنظرم خیلی روش حساب نکنید. جلب توجه میکنه و معمولا اسیر چنگال بیرحم قانون میشین.

یه روز دیدم کلی ماشین قطاری زدن به تخت هم. چندتاشون هم بیمههای متفرقه و غیر رسمی و دلی داشتن. بیمهشون مثل اینکه خسارت رو تقبل نمیکرد. کلی سر اینکه کی مقصره و باید هزینه تعمیرات رو بده با هم گفتگو میکردن. خیابون سر گفتمان متمدنانه با قفل فرمون بند اومده بود.
یه ماشینی هم توی توقف اضطراری زده بود بغل. با خط عجیبی نوشته بود نازدار جادهها. راننده با آچار افتاده بود به جون نانازش. روشن نمیشد و خیلی با ناز و عشوه موقع استارت زدن چندتا پت پت میکرد و دوباره خوابش میگرفت. بهتر بود مینوشت زیبای خفته.
پشت یک اتوموبیل دیگه نوشته شده بود: توی رفیقام فقط آقام. هر چند روز یکبار میبینم یه گوشه کاپوت جلو رو زدن بالا دوتا نیم تنه هم که فقط پاهاشون بیرونه دارن با ماشین ور میرن. خدا آقاش رو حفظ کنه، فکر کنم با آقاش دو تایی ماشین رو سرپا نگه میدارن.
یکی دیگه هم پشت ماشین گلدرشت نوشته: در جستجوی ساحل آرامش. معمولا رادیاتش آرامش نداره و زود زود جوش میاره و مسیر رو مسدود میکنه.
یک پیکان بازطراحی شده صورتیِ جیغ کفخواب با اگزوز دوبل هم هر روز غران و البته لرزان از کنارم میگذره. اون هم جملات سنگین و وزینی را دور تا دور ماشین حکاکی کرده. از «این امانت بهر روزی دست ماست» گرفته تا «وَ اِنَ یَکادُ...» و «پسرم امیرساسان یه روز میشه شاه جهان» و جملات مفهومی دیگه که بعضی از اونها رو هنوز نتونستم رمزگشایی کنم.
این ماشین نگاریها بنظرم نوعی تریبون برای حرفایی که راننده علاقه داره با همه به اشتراک بزاره. شاید بشه گفت قدیمیترین توییتر آنلاین دست بشر.
اکانت اینستاگرام انتشارات Fuel (ناشر کتاب)