معرفی از پشت جلد
رمان پشت خط روایتی است همهجانبه از محله فلاح و شخصیتهایی که تاریخ منحصربهفرد این جغرافیا آنها را به هم پیوند زده. رمان از روزی در سالهای دهه شصت و در بحبوحه جنگ با عراق آغاز میشود، بهتدریج گسترده و در زمان غوطهور میشود.
شخصیتهای فراوان کتاب به نخی به نام جغرافیا متصل هستند، جغرافیایی که انگار به پایان خود رسیده و مهدی افروزمنش سعی میکند روایت کند که روزی روزگاری پشت خط…»
سریال یاغی که در این روزها هم حسابی گرفته اقتباس از رمان دیگر همین نویسنده با اسم سالتو است. که اتفاقاً آنهم در بستر مجله فلاح اتفاق میافتد.
اول یادآوری کنم این متن صرفاً معرفی رمان پشت خط است و نه نقد و بررسی پس زیاد نمیخواهم در محتوا ریز شوم و داستان را لو بدهم اما همینقدر از پشت خط بگویم که اگر متن پشت جلد را بخوانید متوجه میشوید که تأکید زیادی به جغرافیا شده است! به نظرم این جغرافیا را میتوان به لوکیشن و محله زندگی شخصیتها تعبیر کرد! محلهای که برای که در تمام داستان دیده میشود و خورده روایتهای مخصوص به خودش را در کنار روایت داستان شخصیت اصلی داستان دارد. روایتی که از دید فردی به نام شاپور(فرهاد) در دورههای مختلف زندگیاش است، جذابی روایتهای محله فلاح آن است که چون زنجیر به کودکی وزندگی شاپور متصل هستند، از قبر آسید عبدالله و چنار وسط قهوه خوانه تا ماجرای فلاح به عنوان مؤسس محله. پشت خط پر است از بسترهایی بر بزنگاههای تاریخی، بزنگاههایی در خاطرات محله همچون انقلاب سفید تا زدن بیمارستان کودکان تهران و قطعنامه 598 صلح با عراق...و همین بسترها در کنار داستانهای کاراکترها فضایی جذاب در رمان به وجود آورده است و باعث گشته رمان پشت خط بسیار خواندنی شود.