کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها: روشی نو برای خوب زندگی کردن یکی از پرفروشترین آثار نیویورک تایمز به قلم مارک منسون فرصتیست برای تفکر بیشتر درباره دغدغههایی که در زندگی دارید و یا خودتان ساختهاید. راهی برای تغییر و بهبود زندگی.
امروزه فرهنگ جوامع در انتظارات مثبت اما غیر واقعی خلاصه میشود اما اگر یک لحظه فکر کنید، متوجه خواهید شد که این توصیهها، در واقع بر نداشتههایتان متمرکز است. به مفهومی دیگر آنچه را به عنوان کمبودهای شخصی و شکستهایتان حساب میکنید، نشانه گرفته، و همانها را برایتان پر رنگ میکند.
مارک منسون (Mark Manson) در کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها : روشی نو برای خوب زندگی کردن (The subtle art of not giving a f*ck) از شما میخواهد تا این اثر را به چشم راهنمایی برای چگونگی راحتتر و معنیدارتر رنج کشیدن ببینید و با فروتنی بیشتر نگاهش کنید.
این کتاب نمیخواهد چگونه به دست آوردن یا اندوختن را به شما آموزش دهد، بلکه قصد دارد نشان دهد که چطور ببازید و رها کنید. به شما یاد میدهد چطور سیاههای از زندگیتان ساخته و همه چیز جز اساسیترینها را خط بزنید.
بله باید چشمها را بست و مطمئن شد که میتوان خود را به پشت رها کرد، حتی اگر قرار است با شکست مواجه شد. به عبارتی دیگر منسون قصد دارد که به شما بیاموزد که دغدغههای کمتری داشته باشید.
شاید این کتاب را هم بپسندید : کتاب والدین سمی | سوزان فوروارد
به عقیده او همهی چیزهای ارزشمند در زندگی از طریق فائق آمدن بر تجربهی تلخ مرتبط با آن به دست میآید. اگر سعی کنید از چیزهای منفی فرار کنید، فقط نتیجهی معکوس خواهید گرفت. فرار از رنج، خود به نوعی رنج است.
باید پذیرفت که حقیقت نهان زندگی در این موضوع خلاصه میشود: چیزی به عنوان رهایی از اضطراب وجود ندارد. باید اضطراب چیزی را در دل داشت. بخشی از طبیعت ما انسانهاست که همیشه به چیزی اهمیت بدهیم و در نتیجه دغدغهای داشته باشیم. پس سؤال بنیادی اکنون این خواهد بود که دغدغهٔ چه چیز را باید داشت؟
کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها، اثری بهتبرانگیز است؛ منسون، با بیانی روان و سبکی ماهرانه مفاهیم پیچیده را، با روایت نمونههایی متفاوتی از زندگی واقعی افراد گوناگون به شما منتقل میکند. او، زندگی خودش را نیز در جریان پرجوش و خروش کتاب وارد کرده و همین باعث میشود که شما با کتاب احساس نزدیکی کنید.
شاید در آخر بتوان محتوای اثر حاضر را در این داستان خلاصه کرد: روزی در شیکاگو مردی به اورژانس مراجعه و از صدای بلند قلبش شکایت میکند. دکترها اول چندان جدی نمیگیرند و گمان میکنند این مشکل ریشه در ذهن آن فرد دارد، ولی بعد از آزمایشات فراوان در مییابند که این مشکل مربوط به یک جراحت قبلی است.
یعنی صدای ضربان قلب مرد حقیقتا بلند است و هیچ درمانی هم برای این معضل وجود ندارد. در نهایت متخصصین تصمیم میگیرند به وسیلهی سونو قلب مرد را به او نشان دهند و به او بگویند: نگاه کن، این قلبت توست، در نبردی بیپایان برای زنده نگه داشتن تو! تا کمک کنند مرد با این صدا آشتی کند.
این داستان دقیقا مشابه عملکرد منسون در این اثر است. او به جای اینکه مانند بقیه آثار خود یاری، راه حل رهایی از رنج و مشکلات را به شما نشان دهد، قصد دارد شما را به این درک نهایی برساند که زندگی تماما رنج است و قرار نیست چیزی جز این باشد.
برخی از جملات برگزیده هنر ظریف رهایی از دغدغه ها : روشی نو برای خوب زندگی کردن:
– پرورش نفس و موفقیت، اغلب با هم رخ میدهند؛ اما این لزوماً به این معنا نیست که اینها یکی هستند.
– رهایی از دغدغه یعنی با ترسناکترین و دشوارترین چالشهای زندگی رو به رو شوید و با وجود این به کارتان ادامه دهید.
– مشکلات هیچوقت متوقف نمیشوند؛ صرفاً تغییر میکنند یا به روز میشوند.
– خودآگاهی مثل پیاز است. چندین لایه دارد و هر چه لایههای بیشتری را کنار بزنید، احتمال بیشتری دارد که در مواقع نامناسب شروع به گریه کنید.
– ما مسئول تجاربی هستیم که همیشه تقصیر خودمان نیست. این جزئی از زندگی است.
من اگر میتوانیم ابرقهرمانی ابداع کنم، یکی به اسم «پاندای مأیوسکننده» ابداع میکردم. او چشمبندی مسخره میداشت و پیراهنی (با حرف بزرگ T روی آن) میپوشید که برای شکم پاندایی بزرگش زیادی کوچک بود. قدرتش هم این میبود که به مردم حقایق تلخی را دربارهی خودشان بگوید؛
حقایقی که نیاز دارند بشنوند اما حاضر به پذیرشش نیستند.
این ابرقهرمان من همچون فروشندهی انجیل، خانهبهخانه میرفت و زنگ درها را میزد و چیزهایی میگفت؛ مثل «البته درآمد زیاد باعث خوشحالیات میشه ولی باعث نمیشه بچههات دوستت داشته باشن»
منبع : متا بوک