متا بوک
متا بوک
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان؛ روایتی از یک کمپ پناهندگی در جزیره‌ مانوس

معرفی کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

پناهگاهی که تبدیل به جهنمی عذاب‌آور می‌شود. کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان روایتی دردناک از تبعید ۵ ساله‌ی بهروز بوچانی به جزیره‌ای دورافتاده به نام مانوس در گینه نو است. این اثر توانست صدای زجر کشیده‌ی اسیرانی را که مورد آزار ماموران و بومیان منطقه قرار گرفته بودند، به گوش جهانیان برساند و افتخارات بسیاری را برای بوچانی به ارمغان بیاورد.

https://mtbook.ir/product/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%87%db%8c%da%86-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d8%ac%d8%b2-%da%a9%d9%88%d9%87%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86/

درباره‌ی کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

این کتاب روایتگر داستانی معمولی نیست، بلکه اتفاقی مهم و جدی به شمار می‌آید. هیچ دوستی به جز کوهستان (No Friend But the Mountains: Writing from Manus Prison) شرح ماجرای انسان‌هایی است که سرزمین و خانه‌ی خود را به امید داشتن زندگی بهتر رها می‌کنند، سختی و مشقت را به جان می‌خرند اما در نهایت چیزی جز عذاب نصیبشان نمی‌شود.

بهروز بوچانی (Behrouz Boochani) هم یکی از هزاران و شاید هم میلیون‌ها مهاجری است که با چنین سودایی دست به تصمیمی سرنوشت‌ساز می‌زند و راهی استرالیا می‌شود. اما سیاست‌های این سرزمین، زندگی‌اش را تبدیل به جهنمی حقیقی می‌کند.

دولت استرالیا این روزنامه‌نگار ایرانی و افراد بسیاری را به جرم مهاجرت غیرقانونی به جزیره‌ای دور افتاده به نام مانوس تبعید می‌کنند. پناهجویان در این جزیره نه تنها از نظر جسمانی و تأمین نیازهای اولیه در عذاب هستند بلکه مورد آزار و اذیت‌های روحی و جسمی هم قرار می‌گیرند که شرح آن را می‌توانید در این کتاب بخوانید، آزارهایی که قلب هر انسانی را به درد می‌آورد.

افتخارات کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

– برنده جایزه‌ی ویکتوریا در بخش داستانی و غیرداستانی به ارزش ۱۲۵۰۰۰ دلار استرالیا در سال ۲۰۱۹

– برنده جایزه برتر ادبی نیو ساوت ولز به ارزش ۱۰ هزار دلار در سال ۲۰۱۹

– برنده جایزه ملی زندگی‌نامه استرالیا به ارزش ۲۵ هزار دلار در سال ۲۰۱۹

https://virgool.io/@mtbook.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AC%DA%A9%D8%B3%D9%88%D9%86-p3w5fhiqbcne

نکوداشت های کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

– در این رمان بوچانی با درهم تنیدن تجربیاتش از زندگی، داستانی زیبا و هراس‌انگیزی برای ما می‌آفریند. بوچانی با این کتاب اعتبار بسیار زیادی برای ادبیات استرالیا به ارمغان آورده است. (خبرگزاری ایسنا)

– ظرف چند دقیقه گریه کردم. بوچانی در باره جابجایی‌های مدرن و بدگویی هایش روایتی ویرانگر و احشایی نوشته است. این ملموس و حسی است و ریشه در بدن انسان دارد – می‌بایست صفحه را بچرخاند و متوقف کردن آن غیرممکن است. باید در مدارس به عنوان یک گزارش قدرتمند و آزار دهنده از حیرت انگیزترین شکست جمعی عصر ما یاد گرفت. (دینا نیری)

– این معجزه است [هیچ دوستی جز کوهستان]. بوچانی این کتاب را در پیام‌های واتساپ در جزیره مانوس، منطقه بازداشت مهاجران بدنام استرالیا نوشت. شرایط سخت نوشتن آن نباید از تحلیل قدرتمند کتاب خدشه‌دار شود.

این فقط یک شهادت «صدایی» برای سوء استفاده از تجربه پناهندگی نیست، بلکه یک گزارش عمده از نحوه سازماندهی رژیم‌های پناهندگی ما علیه شرایط انسانی است. (Lyndsey Stonebridge)

بهروز بوچانی نویسنده کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان را بیشتر بشناسیم:

وی در سال ۱۳۶۲ در ایلام به دنیا آمد و بیشتر به عنوان نویسنده، فیلمساز و روزنامه‌نگاری ایرانی شناخته می‌شود. بوچانی در رشته‌ی جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد.

این روزنامه‌نگار به خاطر مشکلاتی که کار در مطبوعات برایش به وجود آورد مجبور شد ایران را ترک کند. او از ایران گریخت تا به زندان نیفتد اما در جزیره‌ی مانوس زندانی شد. البته این حبس بعد از انتشار کتابش پایان یافت و اکنون در نیوزلند اقامت دائمی دارد.

https://virgool.io/MePlusBook/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%87-thcgmyxsqlfk

بخشی از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

اَحَدی دم برنمی‌آورد. بچه کوچک چندماهه هم غریزه‌اش به کار افتاده بود و جیک نمی‌زد؛ سینه مادرش را گرفته بود و بی‌این‌که آن را بمکد، فقط نگاه می‌کرد. کوچک‌ترین جیغ یا صدایی ممکن بود همه‌چیز را خراب کند. سه ماه آوارگی و گرسنگی در جاکارتا و کِنداری و همهٔ آن ترس‌ها عاقبت ختم شده بود به سکوتِ آن ساحل.

مرحلهٔ نهایی.

ساحل.

گرسنگی‌های جزیرهٔ کِنداری لحظه‌ای از خاطرم پاک نمی‌شد…

چهل روزِ تمام درحالی‌که به‌شدت گرسنه بودم در زیرزمین هتل کوچکی در کِنداری گرفتار شده بودم؛ کِنداری که روزگاری بهشت پناهنده‌هایی بود که می‌خواستند با قایق به استرالیا بروند.

در بحبوحهٔ ورودِ من، کِنداری تغییر ماهیت داده و گورستان پناهنده‌ها شده بود. باید در جوّ به‌شدت پلیسی آن‌جا در زیرزمین هتلی حبس می‌ماندم. پولم تمام شده بود و هجوم گرسنگی بدن و روحم را نشانه رفته بود.

فقط شانس آوردم که نیازی نبود برای صبحانه پولی بپردازم. صبح زود بیدار می‌شدم تکه‌ای نان برشته، قالب کوچکی پنیر، و یک لیوان چای داغِ پُر از شکر می‌بلعیدم و این تمامِ غذایم در یک شبانه‌روز بود.

حضورِ پلیس‌هایی که سرتاسر شهر را در تعقیب ما زیرورو می‌کردند آرامش‌مان را گرفته بود. هر که را می‌گرفتند اول زندانی‌اش می‌کردند، چند روزی نگهش می‌داشتند، و بعد به‌زور می‌فرستادندش به جایی که از آن آمده بود. حتی فکر کردن به این اتفاق کابوسی هولناک بود، بازگشت به نقطهٔ آغاز سفرم برایم حکم مرگ داشت.

روزهای آخر، صبحانه‌ام را که می‌خوردم، فرصتی دست می‌داد تا در صبح‌های نمناک کِنداری هتل را ترک کنم و در جاده‌های جنگلی اطراف قدمی بزنم. مطمئن بودم که شهر در آن وقتِ صبح خواب است و سروکلهٔ آن پلیس‌های سِمِج هم هیچ‌گاه در آن جادهٔ جنگلی پیدا نمی‌شود.

با ترس‌ولرز از جادهٔ کوتاه آسفالته‌ای می‌گذشتم و به سمت یک محوطهٔ جنگل‌مانند دنج و خلوت می‌پیچیدم که با پرچین‌هایی چوبی دورتادورش را حصار کشیده بودند. حضور من در آن مکان، که به نظر ملکی شخصی می‌آمد، به‌نوعی یک تجاوز آشکار بود، با این‌همه هرگز تنها نگهبان آن‌جا مرا بازخواست نکرد.

وسط آن باغ بزرگِ پُر از درختِ نارگیل، جایی که یک کلبهٔ زیبا ساخته بودند، همیشه برمی‌خوردم به یک مرد قدکوتاه و او، درحالی‌که چند سگ اطرافش می‌پلکیدند و دُم تکان می‌دادند، به من لبخند می‌زد و با مهربانی دستی برایم تکان می‌داد. آن لبخند مهربانانه موجب می‌شد با آرامش خاطر پیش‌رَوی‌ام را در جادهٔ خاکی میان آن باغ بزرگ ادامه دهم.

درختان نارگیل بلند اطراف جاده و شالیزار کوچکِ سرسبزی که در انتهای مسیر بود زیباییِ آن لحظات را با یک رؤیای بهشتی پیوند می‌زدند. یک تنهٔ عظیم درخت نارگیل کنار جاده و باتلاقِ شالیزار افتاده بود.

https://virgool.io/@mtbook.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D8%B4%D9%88%D8%A8-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF-nzkm2qkbtux0

پیشنهادهایی برای دوستداران کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان:

هیچ دوستی به جز کوهستان کتابی خواندنی و جذاب از دسته‌ی کتاب های رمان ایرانی است. اگر از این کتاب جذاب لذت برده‌اید گزینه‌های دیگری را برای مطالعه به شما پیشنهاد می‌کنیم:

منبع: متا بوک

کتابمعرفی کتابزندگینامهرمان ایرانیبهروز بوچانی
فروشگاه آنلاین کتاب الکترونیک | https://mtbook.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید