ویرگول
ورودثبت نام
مأوا مقدم
مأوا مقدم
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

آیینه‌ی حیات

باد

آسمان

ابر،


نخل

غروب

خوزستان


و واژه‌هایی که هر کدامشان یک داستان را روایت میکنند.


اذان

مانند شیپور اسرافیل

در آسمـان صدا میکند.


اینجا دروازه‌ی بهشت به روی همگان باز است.


خورشید به خواب رفت

و ماه بیدار شد

انعکاس نورِ هم‌زمانِ خورشید و ماه

آیینه‌ی حیات را به رویم گشود.


من خودم را در ستاره‌ی مجاور بر اتصالِ خورشید و ماه میبینم.


راستی

کبوتران به کدام سو پرواز میکنند؟


من مانده‌ام و هزاران روایت تعریف نشده!

و میدانم که هر کدام گویای قدرتِ غظیم الله است.


زبانم

به هر گفته جز شُکر بند است.

همین.

#ماوا_مقدم_زاد

| شاعر | نویسنده | داستان نویس |
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید