همیشه به دنبال اثرگذاری بودم؛ وقتی شغل یا مسئولیتی داشتم، تنها به این فکر نمیکردم که وظیفه خواسته شده را به انجام برسانم؛ بلکه فکر میکردم که انجام وظیفه من چه اثری بر شاخصهای شرکت دارد و چه ارزشی برای شرکت ایجاد میکند؛ در مرحله بعد به این فکر میکردم که در صورت رشد شاخصهای شرکت، چه آثاری در جامعه ایجاد میشود. اگر به سراغ مشتری می رفتیم همیشه به این فکر میکردم که آیا خدمات و محصولات آن مشتری به نفع جامعه هست یا خیر و در این رابطه غالبا نگاه سیستمی داشتم. بنابراین از کار در شرکت یا کار با یک مشتری که آثار کلان اجتماعی محصول و یا خدمت آن جذبم نمیکرد، ابا داشتم و نمیتوانستم خودم را قانع کنم که عمر را صرف آن فعالیت کنم.
به مرور فهمیده بودم که ظاهرا همه به شغل خود اینگونه نگاه نمی کنند و در نتیجه در انتخاب شغل یا فعالیتی که راضی شان کند، کمتر سختی میکشند.
این اواخر بیشتر به این فکر میکردم که شاید این نوع نگرش به برخی باورهای غلط در من برمیگردد و سعی داشتم آن باورها را پیدا کنم. تا این که یک نفر را با یک رویا ملاقات کردم. و بعد یک کتاب اهدایی تصادفی این جرقه را در ذهنم زد که گویا آدمهای دیگری هم شبیه من هستند.
حضور من در بوتکمپ کارآفرینی اجتماعی، حاصل ملاقاتم با آمال موسوی موسس خانه امکان بود وقتی که در جستجوی معنا از ایشان کمک خواستم. در جلسه اول و بعدتر هنگام انجام تکالیف و مطالعه کتاب، فهمیدم که بعد سالها گمگشته ام را پیدا کردم. کارآفرینی اجتماعی و تفاوت آن با کارآفرینی مرسوم جذبم کرد. یک کارآفرین اجتماعی علاوه بر شاخص سودآوری کسب کار، شاخص اثرگذاری را هم تعریف و آن را مرتب رصد میکند. هدف او در درجه اول افزایش این شاخص و در درجه دوم سودآوری است. سود حاصله هم مجدد صرف افزایش شاخص اثرگذاری میشود.
کسب و کارهای سنتی غالبا بیشتر به سودآوری توجه میکنند و این میشود که خیلی از آنها آثار منفی اجتماعی یا زیست محیطی به جا میگذارند. یک کارآفرین اجتماعی، در کسب و کار خود، هر سه بعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را در نظر میگیرد.
کارآفرینی اجتماعی از یک لایه زیرساخت شروع میشود. در این لایه، کارآفرین به درون خود مینگرد و سفری را در اعماق وجود خود آغاز میکند تا دغدغه های اصلی خود را شناسایی کند؛ دغدغه ای که حاضر است برایش تعهدی بردارد و پای آن تعهد بماند. ممکن است برای یک نفر این دغدغه در راستای کاهش فقر باشد، دیگری رفع گرسنگی، رفع نابرابری، بهبود آموزش عمومی، حفاظت از محیط زیست، ایجاد اشتغال، تامین آب سالم، تامین انرژی، کاهش آلودگی هوا، ...
سپس کارآفرین، رویای آینده را تجسم میکند؛ آینده ای که آن دغدغه حل شده است هرچقدر هم که غیرواقعی و دور از دسترس به نظر بیاید. کتاب میگوید: «اگر قادر به تصور دنیایی هستید که متفاوت از دنیای کنونی است، در اینصورت یک کارآفرین اجتماعی در درون شما زندگی میکند.»
تنها بعد شناسایی دغدغه و ماموریت فردی است که کارآفرین به سراغ روساخت و ارائه راه حل های ممکن و انتخاب از بین آنها و تعریف بیزینس مدل و بوم کسب و کار میرود.
اما آنچه که اهمیت دارد و پایه و اساس است، همان زیرساخت و رویا و ماموریت اجتماعی کارآفرین است. همان است که در شرایط بسیار سخت، انگیزه و عامل دوام و پایداری کارآفرین میشود و کمک میکند تا موانع مسیر را یکی بعد دیگری از میان بردارد.