یادم باشد عنوان مدیریت جز بردگی و از دست رفتن آزادی و آزادگی، حاصلی برایم نخواهد داشت. هرچند که مجبورم در ارتباط با مشتری و بازاریابی از این عنوان استفاده کنم، اما هر بار باید به خودم یادآوری کنم که این برچسب، فقط یک ابزار کاربردی در ارتباط با خارج شرکت است و تعیین کننده مسیر شغلی من نیست.
یادم باشد که هرچند موقعیت شغلی که در آن قرار دارم یعنی لید تیم داده، منجر به این شده که زمان زیادی برای تمرکز روی حوزه تخصصی نداشته باشم و بیشتر زمانم صرف بازاریابی و ارتباط با مشتری و کنترل پروژه و تعریف و مدیریت تسک ها و در نهایت ریویوی گزارشهای نفرات تیم شود، اما باید زمانی را به یک حوزه تخصصی مثل تحلیل داده، کارشناس هوش تجاری، متخصص علم داده و یا مدیریت محصول اختصاص دهم. این تخصص و مهارت، سند آزادگی من خواهد بود و جلوی وابستگی به یک شرکت یا موقعیت شغلی خاص را میگیرد. میدانم که با علم به این وضعیت و معایب آن، مسیر شغلی فعلی را انتخاب کردم؛ اما لازم است که به خودم یادآوری کنم که این انتخاب برای حداکثر دو سال بوده و بعد آن باید مجدد اهداف و مسیر بررسی و ارزیابی شود. این یادآوری باعث میشود که روزهایی که احساس یک آچار فرانسه همه کاره به من دست میدهد را راحتتر تحمل کنم.
یادم باشد آدمی در این دنیا تنهاست. حتی با وجود دوستان صمیمی و همکاران خوب، در نهایت تنها هستیم. اگر میخواهم مثل گذشته جسور و پرانرژی باشم، لازم است که به هیچ کس و هیچ جا وابسته نباشم. باید که ماموریت و اهداف و چشم اندازم مستقل از تصمیم یا اقدام دیگران باشد.
یادم باشد سعی کنم وابستگی هایم در محیط کار به افراد غیر از نفرات تیم را کم و حذف کنم. سکوت و تکیه بر خود در حل مسئله و تصمیم گیری در ابتدا ممکن است سخت باشد، اما به مرور باعث رشد من می شود. یادم باشد نیازی به حامی و مربی ندارم. این نیاز و انتظار خلاف آزادی و استقلال است. یادم باشد تا دیگران با میل خود کمک و راهنمایی ارائه نداده اند، من متقاضی آن نشوم. یادم باشد فقط از دوستان در عمق می توان بدون نگرانی درخواست کمک و راهنمایی کرد.