چند روز پیش یکی از کارآموزان تیم داده در فرم بازخورد نوشت که انتظار هدایت و راهنمایی بیشتری را در دوره کارآموزی داشته و این که در آن حالت کارایی خیلی بیشتری خواهد داشت. این نیرو دارای تواناییهای عالی در یادگیری و تحلیل است بطوری که باعث شد من به این فکر کنم که برخی مسئولیتها و وظایف لازم در تیم را بر عهده اش بگذارم. اما خودش دوست نداشت که در این مرحله نقش مسئول را به عهده بگیرد. سطح یادگیری بالای بچه ها باعث شده بود که من وظیفه نظارت و راهنمایی فنی آن ها را به درستی انجام ندهم و به جای آن به وظایف دیگر که آنها هم مورد نیاز تیم بودند بیشتر بپردازم.
این بازخورد باعث شد که من به گذشته خودم فکر کنم. این که از دوران دانشجویی به دنبال کسی بودم که دستم را بگیرد و قدم به قدم راهنماییم کند. اتفاقی که هیچ وقت تا به امروز نیفتاد. هر مرحله از مسیر درسی و شغلی را با آزمون و خطا و جست و جو و سختی فراوان طی کردم. در صورت وجود راهنما، خیلی اشتباهات را نمی کردم، زمان طی خیلی مسیرها نصف میشد و خروجی های خیلی بهتری می گرفتم. هر مرحله را با فشار روحی زیاد طی کردم تا به اینجا رسیدم که این نوع کار کردن و ابهام برایم عادی شد و دیگر تحت فشار روانی نیستم.
این سوال برایم پیش آمد که واقعا چند درصد افراد از وجود منتور خوب در زندگیشان بهره مند میشوند؟ کسی که وجودش مثل یک کاتالیست برای ما عمل کند. آیا باید به دنبال چنین فردی گشت یا باید به شانس و اقبال تکیه کرد؟ چقدر دوست داشتم به کسانی دسترسی داشته باشم که رفتار و عملشان برایم الگو باشد و باعث حرکت رو به جلوی من شوند.
این چند روز احساس می کنم که به اندازه یک عمر خسته ام.
پی نوشت:
بالاتر راجع به مزایای وجود منتور در مراحل مختلف مسیر شغلی و حرفهای صحبت کردم و این که به جز بازههای کوتاهی، تاکنون از چنین نعمتی بیبهره بودهام. اما در نبود یک منتور در مسیر زندگی و یا محیط کار چه باید کرد؟نکته اینجاست که درست است که وجود منتور نعمت است و خوشا به سعادت هر کس که از آن بهره میبرد، اما مهمتر از آن واقعبینی است. نشستن و آرزو کردن و یا غصه خوردن به خاطر گذشته نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه از انرژی ما میکاهد و سرعت حرکت را از این هم کندتر میکند. برای یک تیم داده گفته میشود به دنبال یک یونیکورن نباشید، کسی که هم تحلیل قوی دارد، هم در برنامهنویسی و کارهای فنی حرفهای است، هم توانایی داستانگویی بالایی دارد و همچنین در ارتباط با مشتری و ذینفعان عالی عمل میکند. به جای آن که مدتها برای یافتن چنین فردی بگردید و زمان را از دست دهید، با یک تیم از نفرات این نیازها را برآورده کنید.
در این سالها یاد گرفتهام که در نبود منتور و الگو و راهنما، از مجموعه تمام افراد دور و برم به عنوان منتور استفاده کنم. یاد گرفتهام که ناظر بهتری باشم و نقطه قوت هر کس را برای الگوبرداری بردارم. یک نفر ممکن است همدلی بالایی داشته باشد، دیگری قدرت اجرایی بالا، دیگری صداقت و شفافیت و دیگری تعهد و اخلاق حرفهای. تمام اینها با هم آن سیمرغی را میسازند که شاید تا پایان عمر هم با آن مواجه نشویم.