naaliakbarzadeh
naaliakbarzadeh
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

آشتی با کودک درون

بگذار نمایان شوم تا بتوانم خلاق باشم و تو را شفا دهم.

از شما میخوام در مورد یک هفته اخیر خود فکر کنید چه رفتارها و برخوردهای اشتباهی داشته اید؟ حرف یا کاری را در مواجهه با اطرافیان خود انجام داده اید که از کرده خود پشیمان شده باشید؟ چه احساسی داشته اید زمانی که نتوانسته اید حرفی که باید گفته میشده را نزده اید؟ چند بار احساس حقارت و پشیمانی را تجربه کرده اید؟ چند بار خود را سرکوفت کرده و خود را بی عرضه و بدبخت خطاب کرده اید؟ براساس علم روانشناسی مدرن، درست است که ما قادر به تغییر گذشته خود نیستیم اما برای اینکه مسیر زندگی ما سالم و بالغانه طی شود باید با آن روبرو شویم تا شاهد تکرار آنها در مواقع مشابه زندگی خود نباشیم.گرچه نمی توانیم آنچه را که اتفاق افتاده، یا به اشتباه انجام داده ایم را از بین ببریم اما از طریق تجسم فکری و بازسازی وقایع می توانیم آسیب ها و رنج هایی که در گذشته متحمل شده ایم را کاهش داده تا التیام بخش وجود خویش باشیم.

پژوهشگران طرحواره درمانی اعتقاد دارند که انسان ها در طول زندگی خود به واسطه آموزش های اشتباه والدین، شرایط محیط زندگی و محدودیت هایی که اجتماع برای افراد ایجاد می کند به کودک درون خود آسیب زده و بعضا به خاطر دردناکی آن وقایع، فراموش می کنند. به این ترتیب بسیاری از الگوهای رفتاری ما که در دوران بزرگسالی در زندگی خود پیاده می کنیم به خاطر روندهای اشتباهی بوده که در ناخودآگاه ما از کودکی قرار گرفته است.احتمالا درباره کودک درون شنیده اید.این کودک توضیح می دهد که چرا انسانها بچه گانه یا خام و بی تجربه رفتار می کنند. برخی حوادث تنش زا، منجر به یادآوری آسیب روانی دوران کودکی می شود و خویشتنِ جوانتر آنان را بیدار می کند و در این شرایط انسان ها طوری واکنش نشان می دهند که انگار هنوز دو، پنج یا ده ساله هستند.
احساسات دردناکی که در کودکی تجربه کرده ایم و هرگز رفع نشده اند، دوباره باز می گردند تا به صورت طرحواره ها یا باورهای اساسی و محوریِ منفی در مورد خودمان بارها به ذهنمان خطور کند. نیازهای ارضا نشده دوره های پیشین هنوز ما را به آن روزها می برد.
در این میان نقش والد درون ما نیز مهم است، بویژه بخش منفی آن (والد انتقادگر و حمایتگر منفی) که با ایجاد گفتگوی درونی سخت و منفی، آسیبهای زیادی به کودک درون می زند. گویی بسیاری از انتقادهای والدین اصلی خود را درونی کرده و حالا شاید حتی سختگیرانه تر از آنها از خود ایراد می گیریم که گاهی باعث ایجاد احساس حقارت، ضعف، احساس گناه، نفرت از خود، ناامیدی، افسردگی و حتی بی اعتمادی به خود و دیگران می شود.
در سالهای اخیر پژوهش های زیادی در این باره انجام گرفته و روشهای خاصی جهت تربیت دوباره کودک درون و ایجاد والد جدید بمنظور رفع احساسات دردناک قدیمی و برآورده کردن نیازهای قدیمی، بطور نمادین گسترش یافته است. برای مثال در کشورهای مختلف از این روش ها برای بهبود وضعیت روانی کودکان الکلی ها و یا قربانیان سو استفاده های جنسی یا جسمیِ دوران کودکی در دوره های طرحواره درمانی اجرا می شود.
در این تکنیک که باید زیر نظر روانشناس انجام شود ،تصور می کنیم به عنوان یک فرد بزرگسال عاقل و با تجربه، در حال مشاهده خود به شکل یک کودک در یک دوره زمانی بحرانیِ کودکی، هستیم. احتمالاً این زمان خاص و صحنه های مربوط به آن در ایجاد یکی یا چند تا از باورها و حتی طرحواره های ذهنی کنونی ما نقش داشته است. ما از کودک درونمان، از دانایی و خرد بیشتری برخورداریم ولی از وجود آن کودک زخم خورده خبر نداشتیم و او به شکلی ناخودآگاه در زندگی فعلی ما نقش بازی می کند. حال ما باید ابتدا یک والد جدید و عاقل که مورد تأیید بالغ است را ساخته و جایگزین والد درونیِ منفیِ قدیمی سازیم و سپس ارتباط جدیدی که بالغانه، حمایتگرانه و پذیرنده است را با کودک زخمی درون برقرار کنیم. در این تصویرسازی ها، ما به والد و دوستی ایده آل و عاقل و حمایت کننده تبدیل می شویم که قرار است کمبودهای تربیتی و حمایتی والدین اصلی ما را جبران کند، حمایت هایی که در آن زمان نیاز داشتیم ولی به هر دلیلی در اختیارمان نبوده است.

ممکن است در طول انجام این تمرین به خصوص در مرتبه اول با مشکلات جسمی و حتی تنش های روانی برخورد کنید اما این نوید را به شما می دهم که لذت این آشتی و بازسازی مجدد، در کیفیت زندگی آینده و حال خوب شما تأثیرگذار خواهد بود. پس ناامید نشده و به ایجاد رابطه عمیق با کودک درون خود ادامه دهید.

https://www.instagram.com/ta.today/


کودک درونتحلیل رفتار متقابلروانشناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید