دندانه هر قصری پندی دهدت نونو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
گوید که تو از خاکی ما خاک توایم اکنون
گامی دو سه بر ما نه اشکی دو سه هم بفشان
خاقانی
یکی از مقاطع تاریخی که برای ملت ما می تواند بهره آموزشی ارزندهای داشته باشد و در زمان فعلی و آینده مورد استفاده واقع شود تاریخ مشروطیت ایران است. گرچه کتب و مقالات متعددی در این مورد به رشته تحریر درآمده کنفرانسها و همایشهای بسیار برگزار شده ولی هنوز هم جای بررسی و تحلیل این قسمت از تاریخ ایران وجود دارد. حضرت امام خمینی (ره) در این مورد میفرمایند: «شیاطینی که در خارج کشور نشسته و نقشه کشیدند برای نابودی همه ما خود ما را وادار می کنند که تیشه به ریشه خودمان بزنیم اگر کسانی توجه به این معنی داشته باشند که صدر مشروطیت که احزاب متخلف پیدا شد دنبال آن پیروزی که ملت پیدا کرده بود این احزاب مختلف به جان هم افتادند و این کشور را تباه کردند...»
اصلاح حقیقی هر جامعه انسانی در گرو اصلاح درونی فرد فرد اعضاء آن جامعه است. در طول تاریخ چند هزار ساله این کشور پهناور بارها و بارها مردمی به گرد یکدیگر جمع شده محوری را برای انسجام و وحدت قبول کرده و با فداکاری و جانبازی سعی کردهاند بر دشمنان این مردم و این خطه زرخیز فائق آمده بنای نوینی را برای سعادت خود پایهریزی نمایند. در بعضی از موارد این تلاشها به پیروزی رسیده و در مواردی هم شکست نصیب آنها شده و يا نهضت آنها در نطفه خاموش شده است تا شاید زمانی دیگر و فرصتی دیگر پدید آید . ولی آن چه در دو قرن اخیر ناظر و حاکم بر این جنبشهای مردمی بوده توطئههای دشمنان و اجانبی بوده که قصد داشتهاند به هر ترتیب این مردم را به بند کشیده و سرمایههای مادی و معنوی خدا داد آنها را به تاراج ببرند. نهضت مشروطه که در حقیقت پایانی نامطلوب داشت ولی از نظر تجربه دستاوردهای مهمی برای مردم ایران و منطقه و جهان اسلام داشت، چنانچه به آن توجه عمیق نموده و به فراموشی نسپارند می تواند چراغ راه آتيه آنها باشد تا راه را از چاه بشناسند و دشمن را از خودی تشخیص دهند وگرفتار فریب کاریهای دشمن نابکار نگردند.
اول مسئلهای که قابل توجه و ارزشمند مینماید این است که مردم ایران و جمع مسلمانان منطقه بدانند در آن زمان چه شرایط اجتماعی اقتصادی سیاسی و فرهنگی در جامعه بوجود آمده بود که مردم آمادگی بهم پیوستن و جنبش را پیدا کرده بودند. و در ثانی چگونه علمای دینی در آن فضای استبداد قاجاریه توانستند موج بیداری برانگیزند و بذر قیام را بیافشانند و مردم گرفتار روزمرگی را به فکر وادار کنند و انگیزههای قوی در آنها بوجود آورند و بذر حرکت اجتماعی را در قلب و وجود و یقین آنها بکارند. و در پی آن چه عواملی سبب شد پیروزیهایی حاصل گردد و چه توطئه ها و ترفند هایی توانست از زمینههای منفی که وجود داشت بهرهگیری نموده بطور غیر ملموس نهضت را به بیراهه بکشاند و بذر شوم اختلاف را بین سران نهضت بوجود آورد و در نهایت تمام منافع نهضت را به نفع دشمن مصادره کند و زهر را به کام خودیها بریزد و کام دشمنان را شیرین سازد.
گر چه قلم به دستان دوست و دشمن در ثبت و انتشار اتفاقات آن ایام کتابها و مقالات متعددی انتشار دادهاند و تشخیص ماهیت قضایا پس از این مدت طولانی مشکل مینماید ولی با تعمق در حوادث و اتفاقات آن ایام و گزارشات موثق نسبی میتوان تا حدودی تصویری نزدیک به حقیقت از آن ایام در ذهن داشت. محیط و شرایط موجود در زمان قاجاريه و حكومت طولانی آنها که رژیمی مستبد بود و تلاشی برای آسایش و رفاه و نظم امورات مردم و رشد و تعالی مادی و معنوی آنها صورت نمیگرفت. آن هم در زمانی که کشورهای اروپائی در حال رشد و توسعه سریع بودند و خبرهای آن به گوش طبقات مختلف مردم از طريق نقل قول میرسید. از طرفی قاجاریه بطور جدی به خارجی وابستگی داشت و در آن موقع انگلیس و روسیه تاثیر گذار در سیاست بینالملل بودند. مردم از شهر تا روستا تحت انواع زور و ستم زندگی روزمره خود را طی می کردند. تبعیض به شدت جاری بود و اعیان و اشراف و شاهزادهها به شدت بر امورات مردم مسلط بودند و در بین عشایر و ایلات حالت حاکمیت قبیلگی حاکم بود.
در نهضت مشروطه جریانهای فکری سه گانه ای کارزار را اداره می کردند:
از طرف دیگر اصلا فرمانی که مظفرالدین شاه برای مشروطیت صادر کرد نوشت: فرمان تاسیس مجلس شورای اسلامی متحصنین در سفارت انگلیس! گفتند که نه قبول نداریم اسلامی را مجلس شورای ملی باید باشد. شارژ دافر، کاردار انگلیس در تهران وساطت کرد تا اسلامی بشود ملی!
گر چه استقبالی که علما از مشروطه داشتند به خاطر این بود که بتوانند در سایه این رویداد جدید علم اسلام را برافرازند و فرصتی برای احیای قوانین شرعی فراهم بشود. ولی وقتی اندکی از نیت واقعی به اصطلاح روشنفکران تحصیل کرده غرب طرفدار دو آتشه مشروطه آشکار شد در عمل فقط تعدادی از علماء با مشروطه خواهان همکاری کردند و در نقطه مقابل مشروطه خواهان مخصوصا در مرحله دوم فکری و فرهنگی شیخ فضل اله نوری بود وی علمدار مشروعه بود ایشان مشروطیت را به عنوان بدعت می خواند و معتقد بود که دین مشروطه بردار نیست.
دشمن کار خودش را به سامان رسانده بود اختلاف بین علما ظاهر شده بود مردم به جای مدد گرفتن از ایمان خود و نفس مطمئن، امیدشان سفارت انگلیس و شیفتگان آنها شد.
شیخ فضل الله نوری بر سر دار رفت و جمعی به نظاره او پرداختند. روحانیون اندکی که تن به این فاجعه داده بودند بزودی به دست توطئهگران خارجی به قتل رسیدند و اندکی گذشت که ژنرال آیرون ساید با ملاقات با رضاخان زمینههای سقوط قاجاريه ومتعاقبا تسلط و حکومت رضاخان و رژیم منحوس پهلوی را فراهم نمود.
مقام معظم رهبری در این مورد تاکید خاص داشته اند: «استعمار انگلیس در مدت چهارده سال حرکت مشروطیت با فرصت طلبی از این نهضت و با استفاده از روشنفکرهای غرب زده و برخی رجال حکومتی و حذف تاریخی جنبههای دینی و ملی مشروطیت و همچنین ایجاد هرج و مرج در ایران زمینه را برای حکومت استبدادی مطلق و روی کار آمدن رضاخان فراهم کرد». فاعتبروا یا اولی الابصار (ای صاحبان دیدگان باز عبرت بگیرید).