علی نقوی نمینی
علی نقوی نمینی
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

معماریِ معمار غایب (1)

خانه قلمرویست که اهل خانه را فرمانروای خود می‌داند و اختیاردار فضا. پدیداری است همبسته وجود باشنده آن. معمار خانه با فهم شرایط کلان اقتصادی، اجتماعی و محیطی، به توسعه توامان اختیار و امنیت برای ساکنان خانه می‌پردازد. حضورش را به نفع حضور صاحب خانه، محو می‌نماید و این‌چنین معماریِ معمار غایب خلق می‌شود.

فرم تابع اقصاد است!

از طراحی و ساخت خانه و مسکن در ایران که سخن به میان می‌آید، ذهن‌مان معطوفِ شرایط اقتصادی می‌شود و ناله سر می‌دهیم از شرایط محدودکننده‌ای که البته تأثیر سرراست و مهمی بر کیفیت خانه گذارده‌اند و درعین‌حال، هم از اختیار معمار بیرون‌اند و هم صاحبِ خانه. معادلات اقتصادی ایران خانه را به «سرمایه» بدل کرده است. این امر درکنار تاثیر توان محدود جامعه برای خرید یا اجاره محل زندگی، در شکل و اندازه و مقیاس و فراوانی خانه تأثیراتی بنیادین ایجاد کرده‌اند. خانه دیگر [فقط] فضای زندگی ساکنان آن نیست، بلکه متاعِ قابل‌خریدوفروشی است که ارزش سرمایه‌گذاری آن، بالادست ارزش مفهومیِ‌ آن- خانه بودنِ آن- نشسته است: خانه در روزگار ما به چیزی غیر از خانه تبدیل شده. این می‌شود که مدام شاهد ساخت خانه- بهتر بگویم، «تولید خانه»- در شهرها هستیم، بدون ملاحظه‌ی شرایط تقاضای سکونت. «خانه برای سکونت»‌ها ساخته نمی‌شوند ولی «خانه برای معامله»ها سازنده بسیار دارند و چند دست، خرید و فروش می‌شوند، بدون اینکه «اهل خانه»ای ساکن‌شان شوند. به نظر می‌رسد که طراحی و ساخت خانه در ایران را بتوان مانند خلق نقشی دانست که در شکل و شرایط قابی اجباری اسیر شده است. در این گیرودار، نقش معمار اما در فهم شرایط کلان اقتصادی، اجتماعی و محیطی و همزمان، آفریدن خانه‌ای درخور، همچنان برجاست.

پرداختن به موضوعِ خانه، بی‌نظر بر مفهوم سکونت، امکان‌پذیر نیست. درک مفهوم خانه به‌عنوان قرارگاه باشنده‌ی آن، در تعادلی ظریف میان «دوتایی»هایی اغلب مقابل و متضاد، رخ می‌دهد: درون دربرابر بیرون، محیط قابل‌کنترل در مقابل محیط غیرقابل‌کنترل، مکان واجد اختیار در برابر محیط خارج از اختیار. شاید این تعادل بین آزادی و اختیار، در ملازمت با امنیت البته، کلیدی باشد که رمز فهم خصلت خانه و ارزشش برای اهل خانه را بگشاید. کیفیت معماری خانه را می‌توان با نظرداشتِ این سنجه‌ها، بررسید و نقش معمار را توسعه‌‌ی توامان آزادی و اختیار و امنیت برای ساکنان خانه دانست.

اندرونی در برابر بیرونی

خانه محل زندگی خصوصی است. از مهم‌ترین ویژگی‌های آن، فراهم کردن شرایط ایمن اندرونی برای اهل خانه، در برابر محیط ناامن بیرونی است. روشن است که این ویژگی، یکی از مهم‌ترین اهداف معماری در معنای عام واژه است و نمی‌توان آن را خاصِّ خانه دانست ولی به دلیل اهمیت و نقشی که فضای خانه در زندگیِ آدمی بر عهده دارد، حساسیتِ جنسِ ارتباط درون و بیرون آن، مهم‌تر جلو می‌کند و معماری سکونت‌گاه را از کمترین مکان و سرپناه، تا عالی‌ترین مفهوم خانه توسعه می‌دهد. خانه در حکم اولین پناهگاه است. واژه «سرپناه» کمینه‌ترین معنای خانه را دلالت می‌کند و رساننده‌ی مفاهیم عاجل امنیت و ایمنی است؛ امنیت و ایمنی در این معنا که ارتباط محیط با خانه کنترل شود. این تعادلِ پیوندِ درون با بیرون است که چیستیِ معماری خانه را می‌سازد ، خواه در دل شهر باشد و خواه در طبیعت. خانه به‌هرروی باید «آسایش» باشنده‌اش را تضمین کند، فرقی نمی‌کند که در محاصره‌ی تراکمی از عناصر انسان‌ساخت باشد، یا در بستری طبیعی. حل مسئله ایمنی در برابر عوامل طبیعی، آفتاب گرم تابستان و سرمای زمستان، باران و باد و... اولین عاملی است که شکل خانه را، محیط به محیط تغییر می‌دهد. کنترل نور خورشید و ورود به‌اندازه‌ی آن به داخل خانه، به‌واسطه تأثیر دوگانه‌اش بسیار حیاتی است. آفتاب، از سویی، خود زندگی است و برسازنده‌‍‌ی ضرب‌آهنگ حیات درونی اهل خانه و از سوی دیگر، عنصری است با سرشت بیرونی و همین طبیعت مهارنشدنی‌اش موجب عدم آسایش است. در این میان، اندازه‌ی محصوریت خانه است که تراز میان تأمین آسایش داخلی را، در عین ارتباط کالبدی و دیداری خانه با محیط، تضمین می‌کند و برای اهل خانه، حضور ایمن در فضای درون، و هم‌زمان، تعامل با محیط بیرون را فراهم می‌سازد. علاوه بر این‌ها، امنیت خانه در ارتباط با جانداران و حیوانات و یا کنترل تعامل ساکن درونی با جامعه‌ی بیرونی، شرایط دسترسی به خانه را نیز تعریف می‌نماید. یک نمونه‌اش همین شیوع کووید 19. نقش خانه در کنترل ویروس کرونا، این ویژگی را به‌وضوح نمایش داد. به‌عنوان یک نمونه‌ی دیگر، مقایسه پدیده باز بودن در حیاط خانه‌های روستایی را می‌توان در نظرداشت با آنچه در برج‌های شهری و با پیشرفته‌ترین ابزارها به کنترل چندلایه ورود و خروج می‌انجامد. این نمونه‌ها بیانگر تأثیر مفهوم امنیت و شکل دادن آن به معماری خانه است. چنانچه توصیف شد، این موضوعات، عینیت سکونت‌گاه را از یک‌خانه‌ی شهری تا خانه‌ی روستایی تغییر می‌دهد و زندگی در آپارتمانی که دیواربه‌دیوار همسایگان در دل تراکم شهر نشسته را از سکونت در خانه‌باغ شخصی و پرسه‌زنی روزانه زیر چتر درختان باغ متمایز می‌کند. به‌عنوان‌مثال، شرایط ایمن که به کمک دیوار بلند باغ و ابزارها و اشخاص حفاظتی فراهم‌شده است از یک‌سو و کیفیت طبیعی محیطی و حضور درختان و گیاهان در محدوده باغ شخصی از سوی دیگر باعث شده است که درجه محصوریتِ ویژه‌ی خانه پرسه‌گرد(2)، پیوند چندوجهی و بی‌واسطه‌ی درون و بیرون را فراهم کند و پرسه‌زنی در باغ بیرونی را به فضای درون امتداد دهد. ارتباط بیرون و درون، در خانه‌های مهرشهر و در مجموعه‌های آپارتمانی، اما از نوع دیگری است.

خانه پرسه‌گرد، امتزاج اندرون و بیرون. عکاس: فرشید نصرآبادی
خانه پرسه‌گرد، امتزاج اندرون و بیرون. عکاس: فرشید نصرآبادی


هرچند شرایط جدید ساخت‌وساز شهری و اضافه کردن تراکم، مهرشهر را ، از شرایط ایدئال باغشهر خارج کرده است ولی این منطقه شهری توانسته، کم‌وبیش، ارزش‌های محیطی خود را حفظ کند. به دلیل سابقه‌ی شیوه‌ی زندگی در خانه‌های مهرشهر و اهمیت زندگی در فضای باز در آن‌ها، ارتباط و تعامل خانه و فضاهای آن با حیاط، درخت و گیاهان در طرح خانه-آپارتمان‌های جدید نیز، به‌مثابه‌ی یک اصل، توسعه‌یافته و الگویی از نوعی لفاف متخلخل ایجاد نموده است. با این تمهید، لبه‌ی ساختمان تبدیل‌شده به ترکیبی از فضاهای بازِ بهارخواب‌های سبز با توده بسته‌ی ساختمان. این لفاف متخلخل، در تمامی تجربه‌های معماری آپارتمان‌های مهرشهر(3) مشهود است. ولی آنچه مجموعه 111 را از دیگران جدا می‌کند، چرخیدن کل ساختمان به‌سوی منظر طبیعی است تا علاوه بر تأمین فضاهای باز زندگی در تراس‌های خانه‌های آن، دید و منظر اندرونی را نیز با محور طبیعی بیرونی هماهنگ کند.

آپارتمان111، لفاف متخلخل و چرخش بنا به سمت منظر. عکاس: فرشید نصرآبادی
آپارتمان111، لفاف متخلخل و چرخش بنا به سمت منظر. عکاس: فرشید نصرآبادی


قلمرو خصوصی: درجه‌ی آزادی

خانه محل آرامش است. محل تمرکز و سکون باشنده‌ی آن. آخرین پناهگاه ساکنین و اهل خانه، که در آن آرام بگیرند، با خودی‌ها تنها باشند، فرصت تعمق و تفکر پیدا کنند، تا موقعیت خود را در محیط و یا در جهان مرور نمایند. این قرارگاه شخصی، قلمرو فردی را توسعه می‌دهد و اهل آن را به فرمانروایانِ قلمرو خانه بدل می‌کند. حیاط خانه‌های ایرانی با حضور طبیعت و آب و گیاه آن، گواه حضور این جهان شخصی است. چیدمان و آرایش فضای خانه، حول این جهان، گستره‌ی فرمانروایی فرمانروایان آن را فراهم کرده است.

چنین مکانی، ابعاد متناسبی برای زندگی مهیا می‌کند. امکان توسعه‌ی افقی و عمودی در درون را دارد تا میزبان زندگی باشد. تناسب کف و سقف و دیوار و ارتباط آن با ابعاد انسان به‌اندازه و به‌سامان است. تناسبی که توسعه‌دهنده آزادی و اختیار بیشتر باشنده‌ی ساکن خانه است. اختیار ارتباطی و عملکردی فضا، در هندسه‌ی هزارتوی خانه ایرانی ممکن می‌شود. جایی که زندگی جمعی‌تر، یعنی با خانواده، در آن بسط می‌یابد، درعین‌حال که کنج‌های خلوت فردی، برای آرامش شخصی، همچنان فراهم است. سلسله‌مراتب فضا نفی می‌شود و مکان خانه، بی‌هیچ تکلف، برای شیوه زندگی اهل آن «آزاد» است.

خانه‌های مجموعه‌ی مسکونی 204 مهرشهر با هندسه‌ی تودرتوی خود، در پی تعریف چنین کیفیت‌هایی هستند: محدوده‌های کوچک فرمانروایی اهل خانه، گیرم که در قیاس، خانه‌هایی کوچک باشند.

ازآنجا که این روزها چاره‌ای جز بر سر هم نهادن خانه‌ها، آن‌هم در جبهه‌ای از زمین نداریم، دیگر حیاط خانه در مرکزِ سازمان فضا نیست. در 204 مهرشهر اما بهارخوابِ خانه به‌عنوان یکی از فضاهای اصلی و هم‌ارزش همه‌ی فضاها، در شبکه‌ی فضایی خانه جا گرفته است: فضایی خاص که محل حضور عناصر طبیعی و گلدان‌ها و درختچه‌هاست و «مکان» زندگی در فضای باز . این ایده، نقدی عمل‌گرایانه به جانمایی محل بالکن‌ها را مطرح می‌کند، انتقادی به پرتاب بالکن‌ها به انتهای پلان‌ و هرکجا که «راه می‌داد». سلسله‌مراتب دسترسی و هم‌جواری فضاهای خصوصی و عمومی هم نفی‌شده است، تا اهل خانه در شکل استفاده و نوع ارتباط بین زیرفضاهای خانه، آزاد باشند.

با استقبال اهالی خانه‌های آپارتمان 204 از این الگو، در پروژه‌های مسکونی دیگری تکرارش کردیم، ازجمله در خانه‌های مجموعه‌ی 111 مهرشهر.

این الگو در خانه پرسه‌گرد، به دلیل آزادی عمل بیشتر ، فرصت توسعه بیشتری یافت. خانه حول یک حیاط سازمان‌دهی شده است و سایر عناصر خانه باهم و با حیاط ارتباطی چندبعدی برقرار می‌کنند و «درجه‌ی آزادی» زندگی در فضاهای خانه افزون می‌شود. آزادی تا به حدی است که خانه قابلیت تقسیم به دو یا سه خانه کوچک‌تر با دسترسی‌های مجزا و مستقل را دارد و هم‌زمان پذیرای زندگی خانواده‌ی بزرگ‌تر هم هست. درعین‌حال، تمام خانه به‌صورت یک ویلای یکپارچه، پرسه‌گاهی شخصی برای باشندگان آن شده است.

خانه پرسه‌گرد، سازماندهی فضای خانه حول حیاط. عکاس: فرشید نصرآبادی
خانه پرسه‌گرد، سازماندهی فضای خانه حول حیاط. عکاس: فرشید نصرآبادی


خانه: معماریِ معمار غایب

نقش معمار، در فراهم کردن فضا، با ویژگی‌ها و خصلت‌های خانه، کاملاً خود را متمایز می‌نماید. فضای خانه، مالِ «اهل خانه» است. طراح ، باید حضورش را به نفع حضور هرچه بیشتر باشنده‌ی خانه، محو کند. بیش از آنکه محصول تفسیر شخصی خود را بپروراند، باید شرایط را برای ادراک باشنده از جهان خود مهیا نماید. به‌این‌ترتیب اجزای خانه معنای دیگری می‌یابند. هدف از شکل و محل پنجره، درک شرایط بیرون برای اهل خانه است. آسمان، این طاق بزرگ جهان، حضور خود را از قاب نورگیرهای سقفی در دل خانه امتداد می‌دهد. آفتاب و مهتاب، موقعیت زمانمند حضور را یادمان می‌آورند. درک محیط بیرون، بستر آرام‌گرفته انسان شهرنشین و یا روستایی را بر روی زمین معنا می‌کند. جنس دیوارهای دور خانه، احساس امنیت در قلمرو شخصی را در ساکن خانه به وجود می‌آورد؛ قلمروی که اهل خانه را فرمانروای خانه می‌سازد و «اختیاردار» فضا می‌کند. اختیار ، حس آزادی را می‌زاید و آزادی، خانه را از غیر خانه، جدا می‌کند. خانه، به این طریق متعلق به صاحبش می‌شود و این مهم‌ترین ارزش است برای صاحب‌خانه: پدیداری همبسته‌ی وجودی باشنده‌ی آن ، و نه معمارش. خانه حاصل ادراک ساکن آن است . چنین خانه‌ای هویت اهل خانه را به‌قرار می‌آورد.


1) این نوشتار با همین عنوان فارسی و عنوان انگلیسی Off-architect Architecture در شماره سوم مجله فرهنگی-هنری کوچه منتشر شده است.

2) نام خانه‌ایست به طراحی نشا (شرکت نگین‌شهر‌آینده) که در سال 1398 در شهرک ویلایی هفت‌سنگان قزوین ساخته شده است.

3) اشاره به مجموعه‌ای از آپارتمان‌هایی دارد که از سال 1391 تا کنون توسط نشا در مهرشهر کرج طراحی شده‌اند و به نام شماره خیابانی که در آن مستقرر هستند اسم‌گذاری شده‌اند.



معماریخانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید