تقدیم به شهید آوینی،
بهخاطر آن دقایقی که در صداوسیمای جمهوری اسلامی از مرگآگاهی گفت.
نقل قول از: علی خسروی راد
دوران کرونایی عالم اگرچه خود عرض و طولی کشدار پیدا کرده و اندیشمندان را در تحلیل خود به قلمفرسایی رسانده، اما بشر امیدوارتر از آن است که از پساکرونا نگوید و چه بسا تحلیلهای پساکرونایی رونق و خواهان بیشتری هم دارد. این امیدواریِ آدمی چه با تکیه مطلق بر علم مدرن -این دستاورد پیامبران عصر جدید- باشد و چه با ذهنیت گذری تاریخی از یک ابتلاء جهانی که درد و درمان آن منشأ اصلیِ واحد و الهی دارد و چه به خاطر هر دلیل امیدوارکننده دیگری(!) باشد، یک واقعیت امروز دوران کرونایی است. اما رقابت بر سر ارائه این تحلیلها به جز نمود امیدواری نسبت به عبور از وضع فعلی، نشاندهنده رقابتی در انشاء وضعیت مطلوب افراد و گروهها در عصر پساکرونا دارد! تغییر قدرت از غرب به شرق، کمرنگشدن ابرقدرتی آمریکا، تغییر ایدئولوژی حاکم و مواردی از این دست که در تحلیلها مطرح میشوند، هر قدر هم متکی بر آمار و ارقام دقیق و ابزارهای تحلیل بازار و غیره باشند، همه رنگ و بویی از آرزوها و تلاشهایی برای رقم زدن دوران جدید دارند.
نگارنده این سطور اما بهرغم امیدواریها متوجه مرگ، این پدیدهای که کرونا قبل از هر چیز دیگری در شیپور آن دمیده، گشته و در تلاش است به جهان پساکرونا از دریچه مرگ و مرگآگاهی نگاه کرده و امکانهای موجود را بیان کند.
دنیای امروز پر از تعارضات و تناقضات است. درحالیکه بیشترین کشتارهای جمعی و مرگهای سخت، چه بر سر جنگ یا گرسنگی یا سوءبهداشت در دورانهای اخیر رخ داده، تصویری که جهان مدرن از خود بازنمایی کرده آن است که جهان مدرن، جهان غلبه بر مرگ و بیماریست. این ذهنیت بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد و بعد از جنگ سرد تثبیت شد. این انسان مدرن بود که هر چه بیشتر برای کنارزدن مرگ به تکاپو افتاد. اگرچه در این زمان هم هر کس که به دنیا میآید میمیرد، اما رویای جاودانگی در زمین و پیشرفت علوم از یک سو و فرار از مرگ و پناهآوردن به غفلت از سویی دیگر در ترسیم چنین تصویری از عصر مدرن تمام همت خود را گماشته است.
️اتفاقی که افتاد این بود: مرگ از زندگی روزمره بشر دور شد، عرصهها تفکیک شدند و سهم مرگ به بیمارستانها و گورستانها رسید، گورستانهایی که برخلاف گذشته با شهر فاصله زیادی پیدا کرده بودند. علاوه بر آن مرگ مکانیزه شد و فرآیندهای پیش و پس از آن، مثل مسائل پزشکی و قانونی و جوازهای ترخیص و دفن و غیره، چنان بروکراتیک و تهی از معنا شد که مراسمات و آیینها را هم متأثر ساخت. این مکانیزهشدن مرگ گاهی تا جایی پیش رفت که تلقی مرگ از یک مشیت الهی گاه به انتخاب پزشک و وراث در خاموشکردن دستگاه احیا تغییر پیدا کرد.
️عطش زندگی و فرار از مرگ موجب شد که پیری -که در عصرهای گذشته نشانه پختگی و دنیادیدگی و رشدیافتگی بود، دیگر ارزشمند نباشد. پیران به دنبال گرفتن ژست جوانی بروند و آنها که عاجز میشوند نیز سهم عرصه زندگی نباشند و به سوی خانه سالمندان طرد شوند. زندگی در عیش و مرگ در خوشی مانند برچسبی نامرئی بر پیشانی ذهنیت بشر مدرن نقش بست و بعد از تفکیک عرصه مرگ، سایر فضاها اعم از سینماها و استادیومها و غیره به معابدی برای فرار از مرگ و پرستش زندگی مادی تبدیل شدند.
️این قطع نگاه از آسمان و پرستش زندگی مادی و فرار از مرگ در ابعاد مختلف فرهنگ و اقتصاد و سیاست او اثر کرد. مصرفگرایی یکی از محصولات آن بود. به نظر میرسید در جوار مرگ خیلی از تجملات زندگی از بین میرود، پس مرگ و مرگآگاهی برای سرمایهداری و مصرفگراییِ مقتضیِ آن سم مهلکی بود و نهتنها اجازه به فکر کردن درباره مرگ داده نمیشد، پرستش زندگی و زیباییشناختی مبتنی بر ارزش زندگی مادی و جوانی بخش مهمی از اقتصاد مصرفی جهان را شکل داد.
️کرونا علاوه بر ضعیف نشان دادن بشر و شکستن هیمنه علم و بینیازی او مرگ را بار دیگر در زندگی او پررنگ کرد. اما آیا این به مرگآگاهی او منجر خواهد شد؟ مرگ آستانه تفکر درباره معنای زندگی است. روبهرو شدن با خیر و شر، لطف و مشیت، نگاه به آسمان و جاودانگی و خلود را به دنبال دارد. همجواری با مرگ زاینده تفکر انسان و زداینده غفلت اوست، چون او را به تأمل در این مفاهیم اساسی وادار میکرد. تغییر اساسی در دنیای پساکرونا به تغییر مواجهه او با مرگ بستگی دارد. سرمایهداری مصرفگرا و ارزشها و مناسبات مولود آن مجالی در جهان مرگآگاه ندارد. تغییر ارزشها، آفرینش، تولید و رشد تفکرِ مبتنی بر شناخت بشر از خود و پروردگارش در حریری از مرگآگاهی پیچیده شده است. آیا بشر کرونا را صرفا یک معمای سایتتیفیکِ فارغ از خرد و حکمت و از نوع بیولوژیک قلمداد خواهد کرد یا ابتلائی برای نگاه دوباره به مرگ؟ آیا بشر دوباره به آسمان نگاه خواهد کرد؟