ویرگول
ورودثبت نام
naghmeh_pr
naghmeh_pr
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

آیات و نشانه‌ها


آیه: نشانه، گواه، نشان، علامت، شیء واضح و روشن، عبرت، شگفتی، چیزی که برای رسیدن به هدف و مقصودی به آن توجه کنند، آشکار کردن، تثبیت و پایداری

میشود یک کار تحقیقی ساده کرد و دید هر چند کلمه یک بار در قرآن این واژه به کار رفته است. آیه را به صورت جمع و مفرد 382 بار می توان در قرآن دید.

به طور پیش فرض، وقتی کار را به خدا حواله می دهیم نشانی از ضعف را پنهان می کنیم. به طور خلاصه کسی که زورش نمی رسیده حقش را بگیرد کار ظالم را به خدا واگذار می کند. تصویری که همگان از ضعفا دارند، پیرزنان، پیرمردان و ناتوانانی که در حال نفرین کردن‌اند. معمولاً هم وقتی ظلم یا فسادی به نقطه پایان خود نزدیک می شود، بازهم به طور پیش فرض، بر این باور می شویم که خدا انتقام خود را ستانده است.

آیا این درست است؟

خیلی چیزها درست اند اما در بنای کلی یک حقیقت عظیم، تنها یک آجر کوچکی محسوب می شوند. جهان غیر از بخش ملموس و قابل دیدنش، بخش نادیدنی هم دارد. غم، درد، خوشی، حس وصل شدن به آن بی نهایت بزرگ، حس مچالگی روح پس از آسیب رساندن و گناهکاری... همه و همه وجود دارند. هیچکدام از اینها از بین نمی روند مثل هیچ چیزی دیگری که در دنیا از بین نمی رود و تنها از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود. تمام اینها بخشی از جهانی را می سازند که نمی بینیم، بخشی که متعلق به جهان معناست، که روزی آن را خواهیم دید و ملاقات خواهیم کرد. اما جهان ماده و ملموس هم از قوانینی تبعیت می کند، قوانینی که ریشه در جهان معنا دارند و شاخه‌هایشان به جهان ماده گسترش می یابد. همان چیزی که به آن آیه می گوییم. پس انتقام خدا به دلیل نفرین ناتوانان نیست، مسیر خلقت اینگونه است.

آیات خداوند شوخی نیستند، برای به بازی گرفتن و سخره کردن نیستند، دستاویز احمق کردن مردمان و ظلم و ستیز نیستند. آیات خداوند وجود دارند و یکی از دلایل بزرگ نزول قرآن، توجه به آیات خداست. خود کلمه نزول، واژه بسیار جالبی است. نزول یعنی پایین آمدن، یعنی قرآن در عالم معنا حضور داشته و به جهان ماده نزول پیدا کرده است، و دلیل پایین آمدنش و به جهان ماده پا گذاشتنش برای توجه دادن بشر است به آیات خدا.

قبل از هر چیز توجه کنیم که آیات خدا با تفسیر هیچ کس دگرگون نمی شوند. قرنها بشر فکر می کرده جهان تخت است، در صورتی که کره زمین گرد بوده، فکر بشر هیچ اثری روی تخت کردن کره زمین نگذاشت، کره زمین گرد بود، گرد ماند و گرد هم خواهد ماند مگر آن که آفریننده اش هدفی دیگر کند. به تفسیر و فکر من و شما نیست.

پس وقتی خدا می گوید کسی که تهمتی به آن بزرگی می زند اگر ۴ شاهد نیاورد (توجه کنیم، ممکنست فرد حتی دروغ نگوید، فقط ۴ شاهد نداشته باشد)، هم باید تنبیه بشود هم از کل زندگی ساقط بشود، چون اگر شهادت این فرد در هیچ جا مورد قبول نباشد، که در زمانه ما معادل امضای فرد است، این فرد نمی تواند در جامعه زندگی کند. این به چه معناست؟ یعنی چنین تهمتی روی خود فرد اثر سهمگینی می گذارد همچنان که بر جامعه اش. و خداوند می گوید به نظر شما کوچک است اما از نظر خدا بزرگ است، و خدا کیست؟ آفریننده، کسی که از روی هوا و هوس حرف نمی زند، یعنی اگر از نظر او بزرگ است، ذات قضیه بزرگ است. پس هرزه‌دهانی داستان کوچکی نیست.

تمام آیات خدا چنین اند، وقتی خدا احوال تمام اقوام منقرض شده را برایمان می خواند برای داستان‌گویی نیست، برای این است که بدانیم آیه این است، نشانه این است، این نشانه آن است که این قوم منقرض خواهد شد، حتی در جای جای قرآن چگونگی اش را هم گفته است. خدا، آفریننده است، خالق است، خدا برای هیچ کس استثنا ندارد و توهم استثنا فقط به ما حماقت را هدیه خواهد کرد. درست مثل آن است که از قانون جاذبه و بقیه قانون‌های اولیه فیزیک خواهش کنیم چند دقیقه برای ما هم که شده برعکس بشوند. حتی معجزات که به نوعی برهم‌زننده قوانین خلقت اند برای توجه به موردی دیگرند و خود آیه‌اند و تنها در همین وادی به کار گرفته شده اند.

می شود نگاه کرد به زمانه ما، به زمانه بشر، به راه زندگیش، به نوع زندگیش، به هدفی که دنبال می کند نه هدفی که ادعا می کند. برای ادعاها کافیست فقط به اعلامیه حقوق بشر نگریست، از همان زمان اعلامش تاکنون که خون بیگناهان زیادی روی آن موج می زند: خون در زمین فرو نرفت. روی زمین پخش شد، از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد. هر کس آن را می دید می فهمید جایی بی گناهی را کشته اند (1). این که خون تمام بیگناهان جهان، در هر نقطه از جهان، جزئی از تلفات جانبی قلمداد شده و این قلمداد گوش همه را کر کرده، خون را نمی شوید. باید دید که خدا در مورد خون بیگناه از ابتدای خلقت چه می گوید.

یا زمانه بسیار تلخ است، یا ما بسیار از تلخی زمانه آگاهیم. به هر صورت که باشد و با توجه به تمامی آیات خداوند، زمانه ما بسیار جدی است، زمانه ای که نمیتوان هیچ چیز را به سادگی دید، لحظات را به سادگی سپری کرد، به ساده لوحی زندگی کرد. در این زمانه باید در طرفی بود، باید برای همان طرف زیست، و اگر آن طرف، طرف خداست داستان چیز دیگری است.

در طرف خدا، ما همیشه ایمان داریم که روزی، بالاخره روز ما خواهد بود، و بر همین ایمان در همان روز زندگی می کنیم. خدا را هر روز و هر زمان بسیار به پاکی یاد می کنیم، یادش را در هر لحظه زنده می کنیم و با آن زندگیمان را هدفمند می کنیم. هر روز که از خواب برمیخیزیم به هدفی است، همان هدفی که آینده را می سازد، نه، که حال را می سازد، حالی که در وادی معناست. شاید آن برگ خشکی که به طبیعت می سپاریم تا دوباره زندگی کند، عوض آن که در زباله های عفن نابود شود، تنها شاخه کوچکی از درختی تناور در آینده باشد اما از ما کسی می سازد که برگهای خشک را شاخهٔ زنده می کند. همین است تمامی لحظات زندگیمان، که انسان می رسد به جایی که تمام زندگیش نیایش باشد به درگاه پروردگارش، تا دست در دست او بپرورد، خوبی را، نیکی را، عدالت را، ظلم ستیزی را و تن به دروغ نسپردن را. در این زندگی، هیچ چیزی بی معنا نیست، که زمانه ما زمانه رخوت نیست، زمانه ای که آبستن فواجعی است که از لحظات می آیند و نه حتی از دقایق. فواجعی که شاید همین چند دقیقه بعد باشند. که در این زمانه باید هر لحظه زیستن را به دیدی نگریست که شاید آخرین لحظه باشد، و همان آخرین لحظه را به معنایی زیست که به دریایی خداوندی وصل شود.

و فراموش نباید کرد، خدایی که نه در این نزدیکی، که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، که نشانه‌هایش پیش چشم ما گسترده است، که هیچ چیز از چشم او پنهان نیست، که قدرتش پشت راستی است، پشت درستی است، پشت ایمانی است که به راستی و درستی وجود دارد.

و روز ما، خواهد رسید، و زندگی ما در این روز باید آن گونه باشد که در آن روز خواهد بود.

و ای خداوندگار بزرگ، تویی که گفتی: هر کس ایمان آورد و کار نیکو کرد نه ترسی بر اوست و نه اندوهگین خواهد بود. (2)

1- در سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب

2- سوره انعام، آیه 48


روزنوشتخداوندزمانهآیهاجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید