این روزها مدام بهمون میگن رؤیاپردازی کنیم و رؤیاهامون رو توی ذهنمون تصویرسازی کنیم. میگن این کمک میکنه به آرزوها و اهدافمون برسیم. اما آیا واقعاً فایدهای داره؟
به نظر میاد بی فایده نیست. تصویرسازی ذهنی، احساس خوبی به ما میده. میتونه به تدریج کمک کنه باور کنیم که تحقق رؤیاهامون ممکنه یا حتی ممکنه بهمون اعتمادبنفس یا انگیزه بیشتری برای دنبال کردن هدف و رؤیا بده. اما اولاً همیشه اینطور نیست و ثانیاً...
از اونجایی که همه چیز پنجاه-پنجاهه، باید مراقب خطر و آسیب این کار هم باشیم. خطرش اینه که ممکنه به رؤیاپردازی معتاد بشیم. همش توی رؤیا و تخیل باشیم، رؤیاهای غیر ممکن داشته باشیم و کمکم باورشون کنیم و در نتیجه رابطهمون با واقعیت ضعیف بشه. اما...
این روزها یکی از شایعترین مشکلات ما اینه که بعضیهامون انقدر توی خیالاتیم و با فکر کردن به رؤیاهامون غرق لذت میشیم که فکر میکنیم واقعاً داریم براشون یک گام عملی برمیداریم. انقدر لذت میبریم که انگار دیگه به هدفمون رسیدیم. یعنی لذتِ خیالپردازی مثل مخدر عمل میکنه و موقتاً بهمون احساس خوب میده. بعد که میبینیم با خیالپردازی و تصویرسازی این لذت رو داریم، دیگه بیخیالِ تلاشِ واقعی و زحمت کشیدن میشیم! اونوقت دیگه رسماً یک معتاد خواهیم بود!
.
سؤال: اگر من با فکر کردن به رؤیاهام حالم خوب میشه، اصلاً چرا باید زحمت بکشم برم دنبالشون؟
جواب: بله، میتونی به همین لذت اکتفا کنی، اما اولاً این لذت موقتیه و هر از گاه واقعیت بهت سیلی میزنه و یادت میاد که چی به چیه. ثانیاً موضوع اصلی خود هدف نیست! ما به دنیا نیومدیم که فقط یه مجموعه از اهداف رو به دست بیاریم و بریم روی سکو بایستیم و جایزه بگیریم و ازمون عکس بگیرن! ما طوری ساخته شدیم که میل و نیاز داریم که حرکت کنیم، زحمت بکشیم و در طول مسیر رشد کنیم. اون کسی که در طول مسیر بهش تبدیل میشیم، از خود هدف هم مهمتره! اگر حرکت و تلاش و تغییر مهم نبود، ما هم مثل درخت خلق میشدیم! ساکن و ثابت با قدرتِ تخیل! اما وقتی پتانسیل و میل و ابزارِ چیزی هست، یعنی اون چیز نیاز ماست و باید دنبالش کنیم و پتانسیل رو بالفعل در بیاریم.
پس حواسمون جمع باشه! فکر نکنیم خیالپردازی و تصویرسازی ، خودِ اقدام و عمله! بهش بسنده نکنیم! باید حرکت کنیم! اگر بشینیم، میپوسیم. حتی اگر تمام روز رؤیای دویدن داشته باشیم!
پیشنهاد: یادداشت «رسالت شخصی، واقعیت را فریب؟» را اینجا بخوانید!