نیامدم بنشینم، دوباره میچرخم
و در حضورِ تو در هر کناره میچرخم
برای چرخه زدن، کنجِ خانه کافی نیست
به کوچه میروم و آشکاره میچرخم
نیازمندِ تفأل نبوده چرخشِ من
بدونِ شبهه و بیاستخاره میچرخم
کنارِ پرده ی رقصندهی تولد و مرگ
نه یک هزاره، هزاران هزاره میچرخم
چنان شناورِاحوالِ تازه ای شده ام
که دوره میزنم و تا ستاره میچرخم
کمی برای پرستو، کمی برای درخت
برای تکتکشان پارهپاره میچرخم
و هم به شیوه ی کولیوَشانِ سلسلهمو
به دورِ آتش و عشق و شراره میچرخم
اگر شبی به تماشای من روانه شوی
مرا صلا بزنی؛ با اشاره میچرخم
همینکه لولی و دیوانه آمدی خوب است
به یُمنِ آمدنت بی شماره میچرخم
ناهید یوسفی