نجمه خادم
نجمه خادم
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

شهر از نو (دوباره برخواهیم خاست)


" وقتی یک تراژدی عظیم مثل بمباران گرانیکا اتفاق می­‌افتد. بیشتر اوقات واکنش‌هایی همان‌قدر قدرتمند را در پی دارد. یکی از این واکنش‌های رایج همان چیزی است که ادوارد لیننتال، روایت زهرناک می‌نامد؛ روایتی که در آن، هراس رخداد، تا ابد جراحت دیدگان تراژدی را تحلیل می‌برد."

حلب، دمشق، ورشو، بغداد، چرنوبیل، هیروشیما، لیسبون، اکلاهاما سیتی، حلبچه، بیروت، برلین...شهرهای زیادی در دنیا بوده‌اند خرد و کوچک یا عظیم و بزرگ که بارها دستخوش ویرانی قرار گرفته‌اند. سایه‌ی مرگ بر آنها افتاده و موجودیت­شان را زیر سوال برده است. اما فرقی نمی­کرده، چه بعد از حادثه‌ای طبیعی مثل زلزله و سیل و آتش سوزی یا بیماری همه‌گیری چون طاعون، چه بعد از جنگ­‌افروزی و دژخیمی انسان بر انسان، شهرها سر بلند کرده‌­اند. ویرانه­‌ها را پس زده­‌اند و دوباره سر برآورده‌اند. در بیشتر وقت­‌ها قوی‌­تر، و رسوخ‌ناپذیرتر. گویی که جانشان در انتظار این ریزشِ به یکباره بوده است برای تغییر. در بعضی شهرها، مثل دهان‌کجی به ترومای فاجعه، چنان به ساخت دوباره‌ی زیباتر و بهتر پرداخته­‌اند گویی فروریختن امری مبارک است.

اما همیشه سؤالی این میان وجود دارد؛ بعد از آن‌که شهری با فاجعه رو به رو می‌­شود، چه باید کرد؟ یعنی پس از اینکه اجساد و مردگان را دفن کردیم. فلزات و سنگ‌ها را به کناری زدیم و شهر به یک سطح ثابت برای نوسازی رسید، مثلاً در مورد زلزله­‌ی کرمانشاه، پس از اینکه که اجساد را از زیر آوار در آوردیم. برای افراد کانکس تهیه کردیم و وسایل بهداشتی در اختیارشان گذارده شد. دقیقاً سر بزنگاه بازسازی­‌ها، حیاتی‌ترین سوال فرا می‌رسد؛ باید چه رویکردی اتخاذ کرد؟ آیا می­‌خواهیم شهری داشته باشیم چون شهر قبلی؟ با همان عناصر و یادبوها، همان وجه فرهنگی و معماری، بازا­رها و مناسبات شهری؟ یا هنگام آن رسیده که کمی سنت را کنار بگذاریم و شهری نو بسازیم؟ شهری مدرن که یادمانی باشد برای ساکنان که از پسِ ترومای زلزله برآمده­‌اند؟ باید آن را شبیه به شهر قبلی ساخت چرا که این تنها راه التیام بازماندگان شهر است؟

بازسازی این شهر از چینین سؤالاتی شروع می‌شود و تا جایی پیش می­‌رود که پای ایدئولوژی نیز به میان می­‌آید. شهرهای مهمی بعد از ویرانی، با این فکر ساخته شده­‌اند که نشان دهنده‌ی یک ایدئولوژی باشند. از ساختمان­‌ها و خانه‌های ارزان قیمت کارگری گرفته تا حومه و بازار و مکان­‌های فرهنگی در برلین دو قسمت شده و در ورشو پس از نازی­‌ها که نمایشی از قدرت سوسالیسم بود که در آن المان‌های وطن پرستی و یادبوهای بدرفتاری نازی­‌ها با شهر، به شکل شناسنامه‌ی شهر در آمده بودند. گاهی شهرها به این قصد خراب می­‌شوند تا فرهنگی به کلی ویران شود. برای تبلیغات فرهنگ غالب و مسلط بر یک کشور. مثل دستور دیکتاتور اسپانیا ژنرال فرانکو مبنی بر بمباران شهر گرنیکا که در آن فرهنگ باسکی غلبه داشت. و ساخت سریع دوباره‌ی شهر، بدون هیچ ارتباطی با گذشته­ و ریشه­‌های شهر قدیمی. در شهری مثل گرنیکا که بی رحمانه بمباران شد. فضای بسته و ممنوعیت‌هایی که از حزب حاکم اعمال می‌شد، سعی داشت چشم دنیا را بر روی فاجعه ببند. اما در چنین شرایطی یک نقاشی ( گرنیکا اثر پیکاسو) به مثابه رسانه‌ای در آمد تا آن تن های وحشت‌زده و دریده‌شده و فریادهای بی فریادرس را به جهان نشان دهد. هنر یکی از التیام‌بخش‌ترین ابزاری بوده است که همیشه به کمک بشر آمده تا دنیا را قابل فهم‌­تر و پذیرفتنی­‌تر کند و بار مصیبت را اندکی از روی شانه انسان بردارد.

در آمریکا از طریق انواع و اقسام هنرها، بارها و بارها از بین رفتن شهرهای بزرگ و محبوب تصویرسازی شده‌است. آنها به نوعی به ساختن روایت از فاجعه پناه آورده‌اند و فجایع‌شان را در لحاف داستان­‌ها و قصه­‌ها و ابرقهرمان‌­ها می‌پیچند برای اینکه بر ترس از وقوع حادثه فائق آیند و هم اینکه تب هیجان‌ زنده‌ماندن و زندگی کردن در مصائب را تجربه کنند. به نوعی با استفاده از هنر همیشه سعی کرده­‌اند در شعله‌­ی آشوب، همچون ماجراجویانی بی‌باک قد علم کنند.

کتاب "شهر از نو" به نویسندگی لارنس جی_ویل و توماس جی کامپانلا، مجموعه مقالاتی هستند درباره‌ی این پرسش مهم که با کدامین روایت، شهری از پس فاجعه بر می‌آید.

چرا که هر شهری برای تاب آوری، نیاز به یک روایت دارد. اینکه رنج را چگونه معنا کنیم و پس از اضطرار چه واکنشی داشته باشیم. اینکه روایات تا چه اندازه "پیش رونده" ، "رهایی بخش" یا "زهرناک" باشند ربط به مستقیمی دارد به رژیم‌ها و دولت­‌هایی که در زمان اتفاق در راس قدرت هستند و همینطور بازتاب آن اتفاق در جامعه‌ی بین الملل. با این حال، همه حوادث و داستان‌های تاب آوری پس از آنها پیام‌های مشترکی دارند که خواندن و دانستن آنها می‌تواند، برای به حداقل رساندن آسیب‌ها و التیام‌بخشی به موقع، کمک کننده باشد.

کتاب با سرفصل بندی مناسب به ترتیب از شهرهایی نام می‌برد که چون ققنوس از دل خاکستر متولد شده‌­اند و سپس در هر فصلی با عنوان مثالی تاریخی، یکی از روایت‌های تاب آوری و ساخت دوباره آن را بررسی می‌­کند. سپس در فصل‌­های نهایی با نشان دادن اشتراکات و عوامل کلیدی در شهرهای پسافاجعه، به پایان می‌رسد.

در کتاب شهرها چگونه از پس فاجعه ها برمی­‌خیزند، یک نوع نگاه دائمی وجود دارد و آن این است که دوباره سازی شهرها مظهر تاب آوری انسان هاست. "ما شهرها را می‌­سازیم تا به خودمان درباره‌ی آینده اطمینان خاطر بدهیم." و این شاید همان دلیلی باشد که خواندن این کتاب را واجب می‌کند. که اگر چه کتاب در دسته بندی شهرسازی قرار گرفته است. اما می‌توان از آن به عنوان روایتی امیدبخش برای جامعه انسانی و حتی شخصی، بسیار الهام گرفت.

نوید پور محمدرضا مترجم این کتاب، در پیش گفتار دلیل ترجمه‌ی این اثر را مواجه با بلایا و اتفاقات اخیری دانسته است که در تهران ( آتش سوزی پلاسکو – زلزله) و دیگر شهرهای ایران اتفاق افتاده است و این حجم بزرگ از نادانستن و نابلدی، عدم مقاومت و ترس و بی‌­اعتمادی که در آن شرایط موج می‌زده است، او را بر آن داشته تا تا مجموعه مقالاتی را چاپ کند که درک بهتری برای ساز و کار و چگونگی مواجه شهرها در برابر فاجعه، در یک قالب تاریخی، ارائه بدهد.

کتاب را نشر اطراف چاپ کرده است.

شهر از نو
شهر از نو




قرنطینهادبیاتکتابشهرسازیروزهای اپیدمی
غوطه‌ور در کلمات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید