این داستان ماجرای واقعی اما هالیوودی طور دربارهی یه عده دزد باهوشه که کار غلط رو درست انجام دادن و بردن. نه اینکه فقط پول برده باشن، در زمان خودشون توی آرژانتین انقد محبوب مردم شدن که اگر انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت میکردن رای میآوردن. باورش سخته؟ اما فوقالعادهس! اینو نظرات بینندههای فیلم و سریال مرتبط با این داستان هم ثابت میکنه که عاشق کاراکتر دزدها شدن!
حوالی ساعت ۱۲:۳۰ ظهر یک روز کاری عادی، اپراتور پلیس گوشی تلفن رو برمیداره و گزارش یه سرقت مسلحانه در بانک Banco Río بوئنس آیرس رو میگیره و با سرعت هرچه تمامتر، تیم ضد سرقت رو روانه اونجا میکنه. پلیس به موقع وارد بانک میشه و میفهمه که پنج سارق مسلح هنوز در بانک هستن اما ۲۳ نفر رو گروگان گرفتن. پس تمام خروجیهای بانک رو میبندن و محصورشون میکنن. یکی از این جنابان دزد که بسیار زیباکلام و جنتلمن هم بوده میفهمه که در محاصره کامل پلیس هستن، پس یه راه ارتباطی کوچیک پیدا میکنه و وارد مذاکره میشه: «سلام من والتر هستم و میدونم که در محاصرهایم. شاید بتونیم با هم کنار بیایم و مذاکره کنیم. فقط ما ۲۳ تا گروگان داریم که مدت زیادیه اینجا موندن و گرسنگی داره روشون فشار میاره. میخوام که همین الان براشون پیتزا سفارش بدید.» این حرکت جوانمردانه پلیس رو تحت تاثیر قرار میده و به تعداد کافی براشون پیتزا تهیه میکنن.
نیم ساعت بعد از بیرون میشنون که از اتاق گروگانها و دزدها صدای «تولدت مبارک» خوندن میاد. میپرسن داستان چیه و آقای والتر میگه که یکی از گروگان ها امروز تولدشه و تصمیم گرفتیم یه مهمونی کوچیک با بقیه گروگانها براش بگیریم:))) اینجا دیگه واقعا پرهای پلیس آرژانتین میریزه و میگه اینا یه چیزی زدن. اما اقدام خاصی نمیکنن و روی استراتژی متمرکز میشن. یهو متوجه میشن که چندساعتیه از والتر خبری نیست و نمیتونن باهاش ارتباط بگیرن. پس نیروهای ویژه رو وارد عمل میکنن و میرن داخل و در کمال تعجب میبینن جا تره و بچه نیست! گروگانها در سه طبقه برای خودشون راه میرن و صحبت میکنن اما از دزدا خبری نیست. مگه تمام خروجیهای اصلی، فرعی، زیرزمین و پشت بوم رو نبسته بودن؟ پس چطور شد که ایطو شد؟
بعد از کلی جستجو، تیم کارآگاهها در زیرزمین یه گاوصندوق بزرگ پیدا میکنه که پر بود از صندوقهای اجارهای و کانالی که به شبکهی هزارتوی فاضلاب شهری متصل میشد. اینجا بود که فهمیدن که سرقت بانک یه نمایش کوچولو بیشتر نبوده که هدف اصلیش وقت خریدن واسه برنامهی اصلی بوده!
و حالا برنامه اصلی چی بوده؟ در فاصلهای که کل نیروهای مطرح پلیس درگیر ماجرای سرقت مسلحانه بودن، والتر و دوستاش ۱۴۳ تا صندوق از ۴۰۰ تا صندوق خزانهی بانک رو خالی میکنن و لقمهی به اون درشتی رو بار قایق میکنن و از طریق کانال فاضلاب به پناهگاهشون میرسونن و تا وقتی خبرنگارا خبردار بشن و تلویزیون گزارشات فوری از محل حادثه رو پخش کنه، دوستان سارق ما دوششون رو گرفته بودن و پای گزارش تلویزیون ادامه پیتزایی که پلیس براشون خریده بوده رو میخوردن:)))
اگه اینجا پرسیدین آخه قایق؟ هنده مگه؟ باید بگم خیلی بالیوودیه ولی بله:) الکی که نیست. این اکیپ سارق دوسال رو برنامهشون وقت گذاشته بودن. مغز متفکر اصلیشون (یکی تو مایه پروفسور سریال خانه کاغذی) آقای آراخو نقشه فاضلاب شهری رو در آورده بود و شبها یواشکی وارد فاضلابها میشد و ورود و خروجشون در سطح شهر رو چک میکرد و با تکنیک نخ و وزنه ارتفاعشون رو اندازهگیری میکرد. بعد میومد خونه و با محاسبات ریاضی راههای رسیدن به بانک رو بررسی میکرد.
بعد از ماهها محاسبه بالاخره به این نتیجه رسید که اگر از یکی از کانالهای فاضلاب، تونلی با زاویه ۶۹ درجه بکنه صاف میره تو دل گاو صندوق. کار راحت و بی دردسری نبود اما تیم بولستر خفنتر از این حرفا بود و علاوه بر کندن تونل تمام اقدامات احتمالی و تکنیک های پلیس رو هم درآورده بودن و فهمیدن ایمنترین راه انداختن قایق توی کانال فاضلاب شهریه! اما کانال فاضلاب عمق مناسبی واسه قایق سواری نداشت. پس باید شاهراههای اصلی رو موقتا میبستن تا عمق مناسب ایجاد بشه. این نقشه اونقدی بی نقص بود و اونقدر مو لای درزش نمیرفت که یکی از خفنترین خلافکارهای آرژانتین حاضر شد ۱۰۰ هزار دلار روی این برنامه سرمایهگذاری کنه.
همه چیز خوب پیش رفت و دوسه تا حرکت فیالبداهه حین دزدی مثل رها کردن گروگان دختری که حال جسمی خوبی نداشت و امید دادن به پلیس برای یکی یکی رها کردن گروگانها باعث شد وقت به اندازهی کافی باشه و پلن دوساله نتیجه بخش باشه. اما چی شد که پلن به فنا رفت؟
همونطور که دعای خیر مادر گیراست، آه دل همسر هم درست عمل میکنه. اون آقای والتر باشخصیت که قبلا صحبتش رو کردیم همسری داشت که در گیر و دار این ماجرا، به خاطر درگیری ها و شب مانی های والتر رابطه شون رو به تاریکی رفته بود و همسرش فکر میکرد پای زن دیگهای در میونه و خب والتر انقد دغدغه داشت که نتونه به اوضاع رابطه رسیدگی کنه. این بود که همسرش پیگیر شد و به کشفیات به دردبخوری رسید و انتقام بیتوجهیهای والتر رو با لو دادن فعالیتها و محل اجتماع بولستر به پلیس گرفت.
این دزدان با فکر با تمام حرکتهایی که زده بودن، در انظار عمومی وجهه خوبی داشتن و مردمی که از سیستم بانکداری و پلیس آرژانتین کینههای زیادی به دل داشتن حسابی طرفدارشون شده بودن. بولسترهای خلافکار تبدیل به قهرمانهای خیابانی شدند و فیلم Heist of the Century یا سرقت قرن و خانه کاغذی بر اساس داستان جذاب اونها روی پرده سینما رفت و استقبال خوبی ازش شد.
پیشنهاد می کنیم بجای عضو شدن در کانالهای تلگرامی، تحلیلگران منتخب را در بخش پیامهای اپلیکیشن نمادبان دنبال کنید تا فقط تحلیلهای مربوط به نمادهای بورسی خودتان را ببینید. همچنین اگر سبدگردان هستید و یا نیاز دارید سبدهای مختلف تشکیل دهید نیز می توانید اپلیکیشن نمادبان را نصب نمایید. شما میتوانید برای یافتن پاسخ سوالات بورسی خود، سایر مقالات نمادبان را بخوانید.