•نارنگی•
•نارنگی•
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

شب نوشت^^

محبوب من
مانند پروانه هایی که دور لامپ میچرخن ، سرگردون در مرکزی نامشخص میچرخم.
منتظرم.
نفس کشان و دل مرده منتظر آغوشت هستم.
تا مانند مادری که فرزندش را به آغوش کشیده. موهایم را نوازش کنید. و برای قوت قلبم بگویید حتی اگر مرا رها کنی من تو را رها نمیکنم .
و امیدوارانه آن حس ناب حمایت شما را در رگ های منتها به قلبم را برای روزهای اینچنینی ذخیره کنم.
محبوب من
دلِ مرده بدرد ذخیره کردن حرف های زیبای شما نمیخورد.
پس دلی تازه و نفسی تازه دِه تا کمی جوارحم جان گیرند ...

ناخدای دریای های سهمگین ،صداهای زیادی در آن مثلث آدم خور پیچیده....
لطفا اون آدم رو نجات بده.....
و بعد در این عالم خاکستری به حال خودش مگذار.

از طرف قاصدکی که پرواز درنیامد:")

۲:۳۲بامداد....
۱۴۰۱/۲/۸...
_برای دوران اینچینینی...

(ب.ب.ی.ب.ر.س)

روزی به پیر میکده گفتم که عمر چیست؟ _چشمی بر روی هم زد و گفت :هان !گذشت...❄
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید