مثلا اگر شما کشاورزی باشید که برروی زمینی چهل هکتاری کار میکنید و امکان آن را داشته باشید که بر زمینی هشتاد هکتاری کار کنید، طبق اقتصاد مصرفگرای مدرن باید بلافاصله آن را انجام دهید. دقیقاً به خاطر آنکه پول بیشتری دارد. اقتصاد نوین تورو این محاسبات ریاضی را بهطرز اسفباری ناقص میداند زیرا بهایی که باید برای بدست آوردن آن پول اضافی از زندگیمان بپردازیم را نادیده میگیرد. تورو در کتاب والدن اشاره میکند که کار بر روی مزرعهای بزرگتر، مستلزم وامهای بزرگ و پراسترستر، نگهداری زیاد تجهیزات و کار سخت و بیپایان است. او کشاورزان اطراف محل زندگی خودش را "افرادی خرد و خاکشیر شده زیر فشار کار" و "مردمانی با زندگانیهای دارای ناامیدی خاموش" میخواند.
او میپرسد این کشاورزان فرسوده چه مزایایی از سود اضافی عایدشان میشود؟ آیا آنها نمیتوانند با کار کمتر شرایط اولیهی زندگیشان را همچنان داشته باشند؟ درواقع کالاهایی که کشاورزان در قبال قربانی کردن زندگیهایشان بدست میآورند چندان هم چشمگیر نیست! پرده کرکره، قابلمهی مسی باکیفیتتر و شاید یک ارابهی فانتزی مجللتر برای رفتوآمد یا تراکتوری با مدل جدید تر. تورو میگوید این معاوضه بسیار احمقانه است! چه کسی میتواند یک عمر زندگی پر استرس و کمرشکن و پرفشار را با قابلمه و کنسول بازی و این مزخرفات عوض کند؟ چرا باید یک تراکتور جدیدتر بخریم؟ تورو میگوید درست است که تراکتور جدید زمان کمتری برای رفتوآمد میخواهد و سریعتر شخم میزند اما این دربرابر زمانی که برای کار روی هشتاد هکتار عوض چهل هکتاری که به راحتی کفاف نیازهای اصلی و اولیه شما را میدهد گذاشتهاید حقاً چیزی نیست. تورو به طعنه میگوید: "همشهریهایم را میمیبینم که بدبختیشان این است که مزارع، خانهها، انبارها، گاو و ابزار کشاورزی را به ارث بردهاند؛ بدست آوردن این چیزها بسیار راحتتر از خلاصی از شرشان است!".
مثلاً مردم وقتی از ابزارها دیجیتال جدید صحبت میکنند دوست دارند فقط مزایای آنها را در زندگیشان لحاظ کنند. شما امروزه تقریباً جرئت نمیکنید بگویید توییتر یا اینستاگرام بد است. بهسرعت با شعارهایی کلی و بچهگانه به شما حملهور میشوند درحالیکه واقعاً اینستاگرام و توییتر برای برخی از ما بد است (حداقل استفاده غیر حداقلی و مینیمالیستی از آنها). بله همه میدانیم در ظاهر تمام شبکههای مجازی برای راحتتر کردن ارتباطات جدید و پرداختن به ارتباطات قبلی، بسیار بهینه هستند اما آیا واقعاً همینطور است؟ طبق مدل اقتصاد مصرفگرا، توییتر ممکن است باعث شود هرازگاهی ارتباط اجتماعی جدیدی پیدا کنید و به خیال خودتان اجتماعیتر باشید پس باید تا جای ممکن زندگیتان را پر کنید از این منابع کوچک توییتر مانند. اما مدل تورو میگوید به من شعارهای خوشگل و تبلیغاتی تحویل نده! اگر توییتر نباشد چه میشود؟ آیا با وجود آن سودهای اشاره شده ارزش عدم تمرکز من در طول روز، ایجاد حس رقابت احمقانه برای بهتر نشان دادن خود به شکل آنلاین یا اعصاب خوردی حاصل از مقایسههای مکرر خود با بقیه در آن را دارد؟ آیا ارزش پرخاشگر شدن من به علت جو پرتنش توییتر را دارد؟ اقتصاد نوین تورو از شما میخواهد این سودها را با هزینههایی که قرار است از "زندگیتان" بپردازید متعادل کنید. اگر تایمی که در اینستاگرام باعث تخریب اعتماد بهنفس خود میکنم (یک سرچ ساده کافیست تا مقالات عریض و طویلی در باب تاثیر اینستاگرام بر خودکشی و افسردگی جوانان پیدا کنید) و در عوض آن مثلا با صد نفر آدم جدید ارتباط اجتماعی مجازی میگیرم ارزشش را دارد؟ نمیتوانم بهجایش با همان پنج دوست صمیمیم وقت بیشتری بگذرانم و رابطهامان را عمیق تر و از اینستاگرام استفاده کمتری کنم؟ اصلاً فقط تایم مصرفی را بببینید. فرض کنید اینستاگرام قرار است هفتهای چهارده ساعت از شما وقت بگیرد. مدل تورو میگوید اگر با هفتهای هفت ساعت هم میتوانی به کارهای ضروریات در اینستاگرام برسی داری ضرر میکنی! چون یک طرف ترازو زندگیات قرار دارد. وقتت قرار دارد. اعصاب و روانت قرار گرفته. ما باید طبق اقتصاد مصرفگرا در مقابل بدست آوردن چهار دوست سطحی مجازی و با اطلاع بودن از اخبار و ترندهای جدید، هزینهای گزاف بپردازیم، یعنی دقایق زندگیمان را . . .
پ.ن: بشینیم سبک سنگین کنیم. محاسبه کنیم. بگیم دقیقاً داره چی گیر من میاد. شعارهای خوشگل سیلیکون ولی رو دور بریزیم و با مدل تورو ببینیم دقیقاً چی میدیم و چی میگیریم؟
"اغلب اوقات هزینهی تجمعی چیزهای غیرضروری که زندگیمان را با آنها شلوغ کردهایم بهمراتب بیشتر از مزایای کوچکیست که هرکدام از این "شلوغ کنها" به شما وعده میدهند"
از کتاب مینیمالیسم دیجیتال، کال نیوپورت