خونسرد، پر از احساس و بی رحم!
روز شغال؛ سریالی جاسوسی، اکشن و مهیج محصول شبکه پیکاک است. یک آدمکش مرموز و گریزان با انجام ترورهای سفارشی و دریافت بیشترین دستمزد، زندگی میگذراند. اما به زودی با یک افسر سرسخت اطلاعاتی بریتانیا روبهرو میشود که او را در تعقیب و گریز هیجانانگیز در سراسر اروپا میکشاند...
برای «همیشه زندگی کردن در میان هیاهو» ساخته نشدم؛ من برای به آرامش رسیدن حاضرم که از طوفان های سهمگین عبور کنم؛ حاضرم کشتی ای که سوار بر اونم دچار طوفان های وحشتناک بشه؛ حاضرم هواپیمایی که من یکی از مسافرانشم تا مرز سقوط کردن بره؛ ولی در نهایت به جایی خیلی بهتر از جایی که هستم برسم. از دید خیلیا آدم کثیفی هستم که برای پول، آدم میکشه؛ ولی اونا نمیدونن آدم هایی شبیه اونایی که کشتم باعث شدن به اینجا برسم؛ من آدم خوبی بودم؛ داشتم شرافتمندانه زندگیمو میکردم؛ ولی اونا، به نظرم اونا باعث شدن.
این شاید بخشی از دید و نگاه نقش اول این سریالِ فوق العاده باشه. سریال The Day Of Jackal که بر اساس رمان Frederick Forsyth (فردریک فورسایت) به همین نام توسط Sky Studios تولید شده؛ بهترین سریالیه که من راجع به یه قاتل حرفه ای دیدم. البته قاتلی که خیلی خونسرد، در دورترین نقطه ای که فکرشو کنید خوابیده، تفنگشو در میاره و دونه دونه و خیلی آروم با اینکه زمان زیادی نداره قطعاتشو سر هم میاره و در نهایت با یه تمرکز فوق العاده بهترین تیری که تا الان تو زندگیتون دیدیدن رو میزنه. این سریال این شرایط رو با فیلم برداری منحصر به فرد، بازی بی نظر Eddie Redmayne (ادی ردمین) و موزیک عالیش به بهترین نحو ممکن به شما نشون میده. شما خودتون رو کنار ادی میبینید و اون استرسی که اصلا تو چهرش معلوم نیست رو کاملا حس میکنید. حس میکنید که شما برای زدن بهترین شات تاریخ پشت بهترین و کاستوم ترین تفنگ تک تیر انداز جهان خوابیدید و نفستون رو حبس کردید، انگار باد ملایمی که داره پرده ها رو تکون میده از کنار گوشتون هم میگذره و اون رو نوازش میکنه. به قدری وارد سریال میشید که انگار شما The Jackal هستید.
این سریال این سوال رو مطرح میکنه؛ وقتی معیارهای اخلاقیت در تناقض با هدفیه که در سر داری باید چیکار کنی؟ اونقدر در هم آمیخته و پیچیده هست که بتونه شما رو روانی کنه و این رو در چهره The Jackal میبینید ولی در عین حال وقتی دوباره به او نگاه میکنید؛ حس قدم زدن در کنار ساحل وقتی که خورشید در حال غروبه و همه چی ساکته به شما دست میده.
از لحاظ ساخت این سریال به دلیل توجه به جزئیات و حفظ پیوستگی داستانی میتونه هیجان و دلهره هر سکانس رو بسیار خوب به شما منتقل کند. شخصیت پردازی، موسیقی، تولید بصری، فیلم برداری و پل زدن به گذشته در یک قسمت کامل و نشون دادن اتفاقاتی که ما داریم الان ردشون رو بر روی جنازه هایی که فقط سرشون سوراخ شده میبینیم از نکات طلایی این سریال برای میخکوب کردن تماشاگر جلوی صفحه ی نمایشه.
نکته ی دیگه اینه که در این ساخته ی زیبا شما به هیچ کرکتری نمیتونید اعتماد کنید چون تموم مرز ها با پول و قدرت از بین رفته و اون خط بین خیانت کار بودن و نبودن، با شرف بودن و نبودن و خیلی چیز های دیگه محو شده.
بازی بازیگران این سریال به نظر من قابل قبوله به جز «ادی ردمین» که فوق العاده بود.
ادی در این فیلم اونقدر خونسرد، پر از احساس و در عین حال بی رحم بود که قبول کردن این پارادوکس برای هر آدمی که داره زندگی معمولی میکنه خیلی سخته. فکر کن چیزی که قبول کردنش در حالت عادی برای هر کسی پر از چالش و سواله رو «ادی ردمین» با بازی فوق العادش طوری به تصویر میکشه که انگار همچین مسئله ای میتونه خیلی عادی باشه. در بعضی از سکانس ها آنچنان اشک و احساس گناهی در چهرش، چشماش و کل صورتش هست که تصور اینکه داری به قاتلی حرفه ای نگاه میکنی واقعا غیر ممکنه. اونقدر در برخی صحنه ها باهاش همدردی میکنید که دوست دارید شخص برنده در همه ی جدال ها The Jackal باشه، اینکه برنده میشه یا نه رو با دیدن قسمت آخر متوجه میشید.
در نقش بیانکا که سابقه ی بازی در فیلم های No time to die و captain marvel رو داره به نظر من به خوبی از پس نقشی که درگیر با دوگانگی خانواده و کار بود برنیومد و نتونست انتظارات رو برآورده کنه، اون تشویش و نگران بودن برای از دست دادن یکی از لاین های زندگیش، اون مصمم بودن تو کار و علاقه به خانواده رو بار ها و بار ها سعی کردم حس کنم، سعی کردم بتونم با کرکتر ارتباط بگیرم ولی هر بار انگار یه دیواری بین من و اون کرکتر بود.
در «نقش نوریا» که به دلیل بازی در سریال Money Heist به شهرت رسید.
در نقش «زینا» بازیگر فیلم های Wonder Woman، Justice League و سریال Walking Dead از دیگر بازیگران این سریال هستند.
نمرات این فیلم:
IMDB: 8.2
Rotten Tomatoes: 86%
Metacritic: 72
My Score: 8