امروز از خودم پرسیدم آیا من در انجام مهمترین کار زندگی ام تعلل کرده ام؟ بعد به خودم گفتم باز هم طبق عادت با زبان سرزنش و عتاب با خودت حرف زدی؟ و پاسخ آمد:
نه من سالها می دانسته ام چه کاری را می خواهم به انجام برسانم، اما قطعه های پازل آن تازه دارد جور می شود. من می دانسته ام اما از وقتی که دانستم راه درازی طی کرده ام تا انجامش بدهم، این تعلل نیست، به راه رفتن در مِه می ماند. باید بدانی پایت را کجا می گذاری آنوقت قدم برمی داری.
حالا می فهمم اینکه می گویند: زندگی نمی گوید بلکه نشانت می دهد یعنی چه.
من سالها می خواسته ام گفتگو و ابراز احساس، خواسته و نیاز را به آدمها یاد بدهم...والدینی داشتم که این کار را بلد نبودند، منهم یاد نگرفتم. با مردی ازدواج کردم که این کار را بلد نبود، منهم بلد نبودم چطور با بچه هایم گفتگو کنم و خواسته و نیازم را بیان کنم. ولی از ۲۰ سالگی تا اکنون در این مسیر حرکت کرده ام. الان وقتش است...