پدرش آورده بودش پیش من، ۱۷ سالش بود. می گفت «بدلیل یکسری مسائل تصمیم گرفتم دبیرستانشو عوض کنم و بذارمش دولتی. اولش دبیرستان دولتی قبول نکردند، چون از شروع سال یکماه گذشته بود. بعد که من اصرار کردم مدیر گفت بیار دخترتو خودم ببینم. وقتی دیدش گفت: ابروهاشم که دست زده...وقتی چهره ی مضطرب منو دید گفت اگه حاضر بشه کلاسهای کنکور مدرسه رو بیاد و شما ۵ میلیون بریزید به حساب مدرسه میتونم ثبت نامش کنم.»
در صورت معصوم دخترک شرم و خشم پیدا بود.
ما زنها گاهی خودمون بدتر از مردها هستیم تو جنسیت زدگی و تحقیر هم جنسهامون.