از موقعی که کناب خوندن عادت همیشگی م شده دیگه فیلم نگاه نمی کنم البته به جز مواردی که کارگاه تحلیل فیلم شرکت می کنم.
یکی از فیلمهایی که در این مدت بارها و بارها نگاه کردم فیلم چشمه ست. موسیقی فیلم به قدری تاثیرگذاره که میشه باهاش سفری به خویشتن رو شروع کرد و من محو موسیقی قیلم میشم و مثل قهرمان فیلم توی حباب قرار می گیرم گاهی هم با قهرمان فیلم گریه می کنم .
وقتی این فیلم رو نگاه می کنم
بزرگترین سئوال زندگیم رو از خودم می پرسم و این شعرو زمزمه می کنم :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
و البته من توی کلاسهام به دوستانی که از مرگ ترس دارن و با سرزمین هادس بیگانه هستن و یا افرادی که عزیزی رو از دست دادن دیدن این فیلم رو توصیه می کنم.
به امید روزی که کارگاه تحلیل این فیلم رو خودم برگزار کنم.