نسرین ممبینی·۵ سال پیشکودک درون منآخرین تصویری که از دوران کودکی به یادم مونده تولد دومین داداشمه. بین در وچارچوب ایستاده بودم، مامان توی رختخواب بود و یه بچه قنداق پیچ کن…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشخنده ی دختر ممنوعمرداد ۶۹ بود، نوجوون بودم؛ تعطیلات تابستون بود، اون روزها رو خوب به یاد دارم. تو هوای گرم و شرجی خوزستان یه خبر خیلی خوب خیلی سریع پیچید و…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشخاطره ی اولین مدیتیشن گروهیخاطره ی اولین مدیتیشن جمعیمن از اون دسته افرادی بودم که وقتی فایلهای صوتی آلفا رو گوش می دادم خوابم می برد و هیچوقت نمی تونستم فایل رو تا آ…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشبه همدیگه عشق❤️بدیمدیروز یه معارفه داشتم، انرژی های مردانه و زنانه که تموم شد موقع جمع بندی مطالب رسید گفتم : دنیای امروز دیگه نیازی به منطق نداره، ن…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشداستان قهرمانی زنیادم هست بچه که بودیم هر روز مامان و بقیه ی زنهای همسایه دور همدیگه جمع می شدن و حرفای به اصطلاح زنونه می زدن، داداشم می گفت باز هم جلسه گ…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشفیلم چشمهاز موقعی که کناب خوندن عادت همیشگی م شده دیگه فیلم نگاه نمی کنم البته به جز مواردی که کارگاه تحلیل فیلم شرکت می کنم.یکی از فیلمهایی که در ا…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشگاهی وقتا لازمه دکمه ی Pause رو بزنیم...گاهی وقتا خوبه تو زندگی دکمه ی Pause⏸ رو بزنیم و نگاه کنیم ببینیم کی هستیم؟ کجا هستیم؟ کیا دور و برمون هستن؟ کیا برامون دست می زنند؟ و ک…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشپدرم شاعر بود اما من هیچوقت ننوشتم...پدرم شاعر بودپدرم شاعر بود، از نوجوانی شاعر بود. یکی از برنامه های هفتگی بابا شرکت در جلسات شب شعر بود و گاهی ما رو هم با خودش می برد. وقتی…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشتو سرکش به دنیا آمده ای مگذار که رامت کنندزنهایی که با گرگها می رقصندکتاب 4 میثاق رو که می خوندم یه جمله ش برام جالب، اینکه از بدو تولد پدر، مادر، جامعه واطرافیان ما رو اهلی می کنن…
نسرین ممبینی·۵ سال پیشسمفونی کائناتسمفونی کائناتمن کتاب زیاد می خونم و از اعماق دل و جون هم می خونم. یکی از کتابهای خیلی تاثیرگذاری که خوندم کتاب «بذرت را کجا می کاری» بود،…