ناتاشا جعفری
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

هنوز زنده است؟! ولی "فلانی" خُرد و مُرد!

«این پیرمرد 93 ساله، هر روز 10 قوطی نوشابه میخوره، صبحانه و ناهار و شام‌اش حجم زیادی از فست‌فود و شیرینی‌جات و آت‌و‌آشغاله، در طول روز هیچ فعالیت ورزشی خاصی نداره و از همه توصیه‌های تغذیه‌ای و سلامت سرپیچی میکنه، ولی هنوز زنده است و از 90 % آدم‌های اطرافش سالم‌تره و مغزش بهتر کار میکنه و شده "وارن بافت"!»

"فلانی" این توییت رو خوند و تصمیم گرفت از فردا مثل وارن
بافت باشه تا بلکه به مرد ثروتمند دنیا تبدیل بشه؛
- از صبح تا شب لم داد تو تختخواب
- روزی 10 تا نوشابه رو سر کشید
- کل غذاش شد پیتزا و همبرگر

تا اینکه یه روز صبح مُرد!

_________________________________





داشتم امروز صبح فکر میکردم که "الگوبرداری شخصی‌سازی نشده" چه‌قدر میتونه به ما آسیب بزنه، وقتی حد و مرزی نداشته باشیم که تا چه حد از جامعه و بقیه الگو بگیریم و تا چه حد خودمون باشیم.

_________________

چند تا از تجربه‌های من:



"شبکه سازی"


من یه آدم به شدت درونگرا هستم.
از کار تیمی به شدت بدم میاد و فراریم.
از زیادی تو جمع بودن و شرکت کردن تو ایونت و معرفی خودم و کارهام اصلا خوشم نمیاد.

کانادا که بودم و دنبال کار میگشتم همه برام نسخه میپیچیدن که بایددددددد شبکه سازی کنی، بایدددددد بری تو ایونت‌ها خودی نشون بدی، باید...
حتی فکر کردن بهش حالم رو بد میکرد.
تا اینکه یه جایی به خودم اومدم و گفتم اصلا چرا من باید به حرف اینا گوش بدم؟ یا چرا همه فکر میکنن شبکه سازی به روش معمول برای همه جواب میده؟
من باید روش خودم رو بسازم
و ساختم.

_________________



"کامنت‌گذاری و تعامل ساختگی"



وقتی محتواسازی برای لینکدین رو شروع کردم، همه توصیه میکردن برای رشد، بایدددددد بری زیر پست بقیه خصوصا اونایی که فالوور زیاد دارن کامنت بذاری و هر چی جلو چشمت اومد رو لایک کنی و ...
یه مدت هم اجراش کردم ولی حالم به شدت بد شد.

من دوست دارم اگر زیر پست کسی چیزی مینویسم و روی دکمه لایک میزنم "واقعا" اون محتوا رو ارزشمند بدونم و دوست داشته باشم و چیز ارزشمندی واسه گفتن تو کامنت داشته باشم که چیزی به اون محتوا اضافه کنه نه به هدف "تعامل ساختگی" برای اکانت خودم

________________



دیوونه‌ای هنوز داری "محتوای متنی" تولید میکنی؟


آخه مگه کسی الان متن هم میخونه؟ اونم متن‌های به این طولانی؟!
این چیزی بود که تو این سال‌ها بارها شنیدم..
یه مدت افسردگی گرفتم و هی با خودم کلنجار میرفتم که / خاک بر سرت ببین همه دارن ویدئو میدن بیرون بعد تو نشستی تق تق تق تایپ میکنی/
ولی یه جایی رسیدم به اینکه من آدم نشستن جلو دوربین نیستم (حداقل فعلا نیستم) و باید راه خودم رو برم و همچنان چیزهایی که تو مغزم هست رو بنویسم.
الان، هم حال دل‌ام خوبه، هم حال جیب‌ام!

-------

هر چیزی رو دیدیم و خوندیم و شنیدیم، نیایم رو خودمون اجرا کنیم. شاید واقعا اون چیزا واسه ما جواب نمیده.
به جای الگوبرداری از فلانی و فلان و فلانی، "خودمون" باشیم.

عاشق خلق کردنم، یه زمانی مجسمه درست میکردم، یه زمانی کاشی های سفالی ،… الان هم محتوا. مهر 96 رایتینا writena.com رو به دنیا آوردم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید