ویرگول
ورودثبت نام
Allie.Kay
Allie.Kay
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

افسانۀ نارسیسیوس: عواقب خودشیفتگی


«نارسیست» یا خودشیفته معمولاً به کسی گفته می‌شود که خودمحور است و یا علاقۀ بیش‌از‌حدی به خود دارد. واژۀ نارسیسیسم (Narcissism) از افسانۀ کهن یونانی دربارۀ نارسیسوس (یا نارکیسوس) ریشه گرفته است. نارسیسوس جوانی بود با زیباییِ خیره‌کننده که شدیداً شیفتۀ انعکاس تصویر خودش در آب می‌شود.

نارسیسوس پسرِ یک نیمف (نیمف‌ها در اساطیر یونان الهه‌های کوچکِ طبیعت هستند) به نام لیریوپه (Liriope) بود و پدر او کِفیسوس (Cefissus) نام داشت که به عنوان خدای رودخانه شناخته می‌شد. پیش‌گوی معروفی به نام تئیریاس (Tiresias) برای والدین نارسیسوس پیش‌بینی کرد که نارسیسوس عمر درازی خواهد داشت مگر اینکه تصویر خودش را ببیند.

دور زدن سرنوشت به‌نظر کار آسانی می‌آمد. تنها لازم بود که آینه‌ها و سایر وسایلی که ممکن بود تصویر او را منعکس کنند دور بیندازند؛ در غیر این صورت نارسیسوس می‌مرد.

نارسیسوس در 16 سالگی جوان جذابی بود که سوژۀ هوس‌های نیمف‌ها و دوشیزگان یونان باستان بود، اما او نسبت به توجه آنان بی‌تفاوت بود.

مجازات اکو

یکی از این زنانی که مورد بی‌مهری‌های او قرار گرفته بود "اکو" نام داشت. اکو به این معروف بود که فقط حرف دیگران را تکرار می‌کرد. اکو عاشق نارسیسوس بود، اما هرا (همسر زئوس) او را نفرین کرده بود. وقتی که زئوس مشغول خیانت کردن به هرا بود، اکو حواس هرا را پرت می‌کرد.

وقتی هرا فهمید که صحبت‌های اکو برای این است که خطاها و خیانت‌های زئوس را لاپوشانی کند، عصبانی شد و اکو را مجازات کرد. از آن روز به بعد صدای اکو تنها قادر بود که حرف‌های دیگران را بازگو کند. اکو بخاطر ناتوانی در معاشرت شرمسار بود، پس خودش را در غاری در اعماق جنگل حبس کرد.

اکو، از روی عشق دیوانه‌وارش به نارسیسوس، مخفیانه او را در جنگل تعقیب کرد تا عشقش را به او ابراز کند. البته بخاطر نفرینی که گریبان‌گیرش شده بود، این امری محال بود. بنابراین از ارتباطش با طبیعت و حیوانات استفاده کرد تا از طریق آنها عشقش را به نارسیسوس نشان دهد.

نفرین نارسیسوس

نارسیسوس با حالتی تحقیرآمیز عشق اکو را پس زد. اکو دل‌شکسته و محزون به زندگی در غار برگشت. اما قبل از مرگش، به درگاه نِمِسیس (الهۀ عدالت و انتقام) دعا کرد که نارسیسوس را نفرین کند تا شیفتۀ تصویر خودش شود.

نارسیسوسِ جوان روزی برای هواخوری به سمت رودخانه‌ای می‌رود. او تصویر خودش را در آب می‌بیند و شیفتۀ آن می شود. همچون اکو، نارسیسوس نیز چنان شیفتۀ این تصویرِ خودش می‌شود که از خواب و خوراک خود می‌گذرد تا بیشتر و بیشتر به آن نگاه کند.

شیفتگیِ او تا سرحد دیوانگی پیش رفت، تا اینکه نارسیسوس آنقدر به آب نزدیک شد تا درون آن افتاد و غرق شد. نیمف‌ها نتوانستند جسد او را پیدا کنند تا او را دفن کنند. جایی که او غرق شد، به یادگار او، گلی زیبا با گلبرگ‌های سفید رویید. آن گل نارسیس (نرگس) نام گرفت.

نارسیسوس تا ابد در جهان زیرین سپری می‌کند، و در آنجا همچنان مسحور تصویر خودش است. امروزه اصطلاح «نارسیست» به معنای خودشیفتگیِ بیش‌از‌حد به‌کار می‌رود.



مترجم: علی. ک ║ منبع: greekreporter.com
افسانهنارسیسوسخودشیفتگیروانشناسینارسیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید